پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله:
عدهای را چه میشود که هرگاه در حضور آنان از خاندان ابراهیم یاد میشود خوشحال و شادمان میشوند، اما هر زمان که نزد آنان از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله نام برده میشود ناراحت میشوند؟!
سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست اگر در روز قیامت بندهای با عمل هفتاد پیامبر حاضر شود خداوند آنها را از او نپذیرد مگر این که با ولایت من و ولایت اهل بیتم خدا را دیدار کند.
متن حدیث:
رسول الله صلی الله علیه و آله: ما بالُ أقوامٍ إذا ذُکِرَ عِندَهُم آلُ إبراهیمَ فَرِحوا وَاستَبشَروا، و إذا ذُکِرَ عِندَهُم آلُ مُحَمَّدٍ علیه السلام اِشمَأَزَّت قُلوبُهُم؟! وَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَو أنَّ عَبدًا جاءَ یَومَ القِیامَةِ بِعَمَلِ سَبعینَ نَبِیًّا ما قَبِلَ اللّه ُ ذلِکَ مِنهُ حَتّی یَلقاهُ بِوَلایَتی ووَلایَةِ أهلِ بَیتی
هابیل:شهید همه اعصار
نوشته شورانگیز شهید همه اعصار» که به هابیل و قابیل» نیز مشهور شده ، آنگونه که خود استاد پرویز خرسند روایت می کند صبح عاشورای سال پنجاه شمسی نوشته شده و ظهر همان روز در حسینیه ارشاد با صدای خود استاد خوانده می شود و عمیقاً بر دکتر شریعتی تأثیر می گذارد ، به گونه ای که در آثار دکتر تأثیر آن مشهود است. بعدها پرویز خرسند از طریق برادر مرحومش احمد که در رادیوی مشهد به تهیه کنندگی اشتغال داشته ، مخفیانه وارد ساختمان رادیو شده و با صدای جادویی خود و تدوین برادرش این اثر ماندگار را در قالب صوتی نیز به جامعه عرضه می کند. این اثر در تیراژ میلیونی در داخل و خارج منتشر می شود و در تاریخ ادبیات و هنر انقلاب به عنوان اثری بی بدیل و تأثیر گذار ، جاودانه می گردد. بسیاری از بزرگان از جمله احمد شاملو این اثر شورانگیز را مورد تحسین قرار داده اند. پس از اعلام خبر پیروزی انقلاب در ۲۲بهمن۵۷ نخستین برنامه پخش شده از رادیو ایران، همین نوار هابیل و قابیل با صدای زیبای استاد بوده است---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بر صفیر اولین تازیانه ای که فرا رفت و فرو آمد و بر پوست مان خطی از خون کشید، کدامین گوش گواهی داد؟ بر آذرخش اولین شمشیری که فرا رفت و فرو آمد و فریاد سرخ رگانمان را به آسمان افشاند کدامین چشم گواهی داد؟ بر رویش اولین دیوارهای زندان و پیوستن اولین دانه های زنجیر و ثقل سهمگین اولین غل و یوغ، و بر ظلمت غلیظ سیاهچال، خانه قرنهامان، کدامین دل گواهی داد؟ بر اولین شب گرسنگی مان که گرسنگی تا تاقمان می برد، کدامین انسان گواهی داد؟ و کدامین تشنگی شناخته گواه اولین قطره مرگی بود که در دهان آبخوانمان چکاندند و پس از آن کدامین گوش هجوم تازیانه ها را شنید و کدامین چشم برق شمشیرها را دید؟ و کدامین دل در ظلمت زندان هامان گرفت و چه کسی بر گرسنگی و تشنگی همیشه مان گواهی داد؟ هیچکس و هیچکس. نه هیچ گوشی و چشمی و نه هیچ قلبی. که ما همه یک تن بودیم که تازیانه می خوردیم. در برق شمشیرها می شکافتیم و در ظلمت خیس زندان ها میپوسیدیم. و جز ما که بود که طعم تازیانه را چشیده باشد و درد شمشیر را کشیده باشد و ظلمت زندان مان را لمس کرده باشد و در گرسنگی و تشنگی مان مچاله شده باشد؟ و در کدام دادگاه متهمی می تواند به نفع خود شهادت دهد؟
این بود که بی هیچ دلیل و مدرکی، و بی هیچ شاهدی، و حتی بی هیچ دادگاهی، محکوم بودیم. و بی یافتن مدافعی تازیانه می خوردیم؛ شکنجه می شدیم و در فواره خونمان وضو می گرفتیم و بر سجاده مظلومیت سرخمان سر می نهادیم و شهیدی را آه می کشیدیم. آه!
در دادگاهی به وسعت زمین و عمق خاک و بلندی آسمان، نگاه شهید خوانمان در افق آینده می دوید که در دوسومان صف بلند قربانیان بود. و فرا پشتمان جلادان برادر، برادرانی جلاد، قابیلان.
ما چوپان زادگان، بی فرشی جز زمین و بی رو اندازی جز آسمان، که مظلومیت معصوم گوسفندان را در سبز دشتها پاسخ می جستیم، اولین بار در جان پدر، نخستین چوپان، هابیل، به سنگ کینه اولین حاکم، اولین ارباب، اولین برادر، قابیل، در هم شکستیم و مغزمان در فواره خونمان به خاک ریخت.
در طپش امید کمرنگ قلب پدر گفتیم: باشد. فواره رگانمان آسمان، و سرخ خونمان، زمین را به گواهی خواهد خواند و زمانه از خاکمان بر خواهد گرفت. اما هنوز امیدمان را مزمزه نکرده بودیم که زمین تشنه، خونمان را نوشید و فراموشمان کرد. و آسمان در امواج بال کلاغان سیاه شد و سرخِ رگانمان را از یاد برد.
باز گفتیم باشد. شب خواهد مرد، روز خواهد شکفت، و جهان پیکر در خون شکسته مان را خواهد دید. اما هنوز امید دوباره مان را مزمزه نکرده بودیم که کلاغان، قاتل را گورکنی و پنهانکاری آموختند و آخرین مدرک مظلومیت مان نیز همچون خون سرخمان در دهان تاریک خاک گم شد.
آنک آن "ما"ی مقتول! "ما"ی مظلوم! در بستر سرخ فروخفته خون مان. زمان! عصمت خونمان را گواهی ده! و بر مظلومیت مان حکم بران! و زمان خاموش، که در حکومت قابیلیان بود و ما بی هیچ دلیل و شاهدی محکوم همیشه بودیم.
اینک "ما" در خون شکسته و در خاک خفته در دادگاه زمانه قابیل، جز کلاغان -که بوی خاک و خون تازه می دهند- چه گواهیمان هست؟ و کیست که بوی خاک را دلیل عصمت مان بشناسد و رنگ خونمان را بر بال سیاه کلاغان دریابد؟ ما را چگونه به یاد آورند که در خاکمان پنهان کرده اند و دار ها برچیده، خون ها شسته اند؟ کلاغان، این قاصدان شب و سرما و زمستان، تنها شاهدان اولین کشتار ما بودند و اولین گور سازان ما. کلاغان، این راویان قصه های دروغ، قابیل را آموختند که پیکر پریشان به خون خفته مان را که پرچم رسوایی قاتل بود، در دل خاک تیره پنهان کند و مظلومیت پر خونمان را از صفحه ذهن ها بشوید.
چنین شد که فرزندان مظلوم بر سفره ظالم نشستند و بستگان مقتول به خدمت قاتل درآمدند و کلاغان با همه سیاهکاری شان بر بام کبوتران قاصد نشستند و با قارقار دروغشان، روزداران را به شب بردند. زمین تشنه چنان خونمان را نوشید که پنداشتی خونی از ما نرفته است. و پرواز کلاغان چنان دیر پایید که وجودمان فراموشش شد. آنگاه ما ماندیم؛ مظلومیتی مدفون و شاهدانی همجنس قاتل.
قابیل در پیِ داشتن»، برادر کشت و برای بیشتر داشتن به دستیاری کلاغان، هابیل را چون میوه ای کاشت و از دانه قتل، میوه حکومت چید. پس از آن قتل، مذهب قابیل شد، که حکومت بهشتش بود و در هر لحظه هابیلی یافت و به خاک نشاند تا غرفه ای از بهشتش را باز خرد. هابیلی از پی هابیل به خاک می افتاد و با دهان خاک بلعیده می شد تا جنگل حکومت قابیل انبوه تر شود و نشیمن گاه کلاغان، وسیع تر. هابیل ها بذر می شدند و هابیلیان زمین را به وسوسه کلاغان زمین را شیار می کردند و بذر جان پدر را به خاک می سپردند، که دانسته و ندانسته جنگل قابیل را وسعت و قدرت بخشند.
جنگل وسیع و وسیع تر شد و جمع کلاغان انبوه و انبوه تر، وشب غلیظ و غلیظ تر، و قانون جنگل چنان دیر ماند که تقدس یافت و قتل عام، مشیت الهی نام گرفت. کدامین خورشید می توانست شبی چنین غلیظ را بشوید؟ و کدامین حقیقت می توانست در هجوم بی رحم دروغ سر برافرازد؟
هر از چندی چوپانی به دور کردن گوسفندان از کنام گرگان می آمد و نام هابیل را در هِی هِی آرامش بر آستانه جنگل می ریخت اما هنوز گل کینی نشکفته بر دار کینه قابیل آونگ می شد و گوسفندانش به بوی علف فریبی تازه، راهی سلاخ خانه ها می شدند.
آخرین چوپان، شوریده بر هرچه دار و صلیب، نام هابیل را چنان بر پیشانی جنگل کوفت که از شاخه شاخه جنگل حاکم، خون همیشه تازه مظلوم چکه کرد و نام جهاد، خواب درختان را آشفت و میوه قدرت را در آستانه ی رسیدن ترکاند و شهید خوانان به مشهد خویش نشست.
آب در لانه ی موران افتاد و از هر روزنی قابیلی سر بر کرد: کیست که هابیل را می خواند و در هوای جهاد، گوسفندان را شیر می خواهد و شاهد و شهادت می طلبد؟
قابیل می داند که با پوشاندن مدارک جرم و پاک کردن نام هابیل و به فراموشی سپردن یادش، حکومت خویش را تثبیت کرده است. قابیل می داند که تا وقتی نام و یاد هابیل در خاطره ای نوزد، بهار قدرت او پربار خواهد ماند. اما اگر نام هابیل بر ذهنی بگذرد و یادش در خاطره ای بوزد، از او جز خاکستری پر بار نفرت و نفرین نخواهد ماند. و کیست که بتواند پس از این همه قرن نام هابیل را بر خاطره ای بگذراند؟ دادگاه زمانه به نفع هابیل شاهدی نمی یابد. این را کلاغان بر پیشانی شب نوشته اند.
حق با قابیل بود که چنان آسوده خفته بود و خواب راحت قابیلیان جاودانه بود، اگر گواهی بر نمی خاست. زمان، شبی همیشه بود، اگر شاهدی بر نمی خاست. و کودکانمان خوراک همیشه کلاغان و کرکسان و دخترانمان لقمه همیشه بازار برده فروشان و پسرانمان برده همیشه اربابان و ما همه، محکومان همیشه فراموش حاکمیت قابیل، اگر شهیدی برنمیخاست.
اما برخاست. قامتی همتای کینه ما، نگاهی به وسعت آرزوهای ما، تن پوشی به رنگ خون ما، وفریادی به قدرت نفرت ما. در مشهد خونین ما، شهیدی چون او می بایست که عمق زخممان را بداند و وسعت رنجمان را بشناسد و اوج آرزوهامان را دریابد و در لحظه لحظه ما شکنجه شده باشد تا در دادگاه زمانه چنان به محکوم کردن دژخیمان بایستد که هیچ قابیلی در هیچ لحظه ای از زمان ایستاده نماند.
او که ذره ذره ی رنجمان را از لحظه لحظه زمان گرفته بود، دیشب ]شب عاشورا[به مشهد خویش ایستاد و امیدمان را در فریادش خواند که: سخن از پیکاری پربیم و امید شکست و پیروزی نیست، که اصلا پیکاری نیست، صحرای م است و هنگامه داوری. هرکه به جنگیدن آمده است و به امید غنیمت، سر خویش گیرد و در ظلمت شبجان تاریک خویش برهاند. فردا در گسترده ترین دامن خاک و گشاده ترین چشم آسمان، هر تن، رنج قرن ها را پذیره می شود و خون درد خویش را که درد قرن هاست به چشم زمان می پاشد. فردا سخن از چگونه کشتن نیست، سخن از چگونه کشته شدن است. فردا سخن از چه گرفتن نیست، سخن از همه چیز دادن است. فردا هنگامه خوبتر مردن است.
آنان که گرسنگی را با ذره ذره پوستشان نچشیده اند، آنان که تشنگی را با تمام جانشان له له نزده اند، آنان که تازیانه را در شط سرخ خون خویش شناور ندیده اند، آنان که مرگ را در قلب خویش نتپیده اند، آنان که در لحظه لحظه رنج آدم شریک نبوده اند، آنان که خویش را در بلندترین قله رنج آدمی، به انسان نبخشیده اند، آنان که در خویشند و برای خویش می زیند، سر خود گیرند و جان تاریک خود برهانند. که فردا روز بی خویشی است و روز انفجار خود، بر معبر فروبسته زمان. فردا نمایشگر رنجی است که بر انسان رفته است و می رود و این نه رنجی است که هر جانی تاب آورد. فردا روز شهادت است و قیامت. شهیدان بمانند که شکستن را می توانند.
اینک، امروز، معاشورا. اولین و آخرین دادگاهی که به رسوا کردن و محکوم کردن ایستاده است. اینک کربلا جایی که هابیلانِ تمامی قرن ها در پیکر حسین بلند و بلند تر می ایستند تا در پنهان ترین زوایای خاک نیز قامت انسان را بتوانند دید. و آنهمه یکبار دیگر در پیکر حسین می شکنند و در قطره قطره خون حسین می چکند تا عصمت سرخ انسان را برافرازند و قابیلان را در پناهگاه بال کلاغان رسوا کنند.حسین تمامی خانواده اش را به شهادت خوانده است و تمامی یارانش را.
در پیکر جوانش، جوانی در هم شکسته مان را می گوید. و در گلوی بریده ی کودکش، کودکان گلو بریده مان را بر دست می گیرد. در کربلا، هر که با حسین آمده است شهید است، با تمامی معنای این کلمه. همه حافظان قرآن و خوبتر مردانِ همه میدان ها. هر که پیش می آید، همه به نامش می خوانند که می شناسندش و از شکستنش هراس دارند، که میدانند هر ضربه ای که فرود آرند، نه بر پیکر دشمن، که بر جان خویش کوفته اند.
در فریاد مردی فریاد می کشند که اینک معلم ما، و معلم کودکان ما! و در فریاد مردی دیگرفریاد بر می آورند که با کشتن او نمان را بر خویش حرام می کنیم، که او حلال کننده ماست.
حسین، سند از پی سند بیرون می کشد و در دادگاهی که باید حاکمان را به محاکمه کشید و قتل پنهان قرن ها را پرده درید، جز گوشت و خون آدم چه سندی می توان داشت؟ حسین، هزاران نفر را می راند و دست یاری شان را باز پس می زند که سخن از جنگیدن نیست. فریادی رسوا گر است و خونی، خون هابیلان قرن ها. حسین همه را می راند که مردی مرد می خواهد. مردی که بتواند به جای هزاران هزار مرد رنج ببرد و فریاد کینشان را شعله ور کند و به جای آن همه بمیرد.
حسین فرزند و برادر و خواهر و همه و همه را به کوره می فرستد و تا پخته شدن درنگ می کند. آنگاه پیش می رود، دست می یازد و پیکر مردی از خویش را بر می گیرد. سرخ پیروز بر گونه هایش می دود، چشمانش برق می زند. چرا که در دفاع از رنجبران قرن ها، سند گوشت و خون یارانش را همچنان بر می دارد که می خواست؛ گوشت و پوست و استخوان تکه تکه شده با پوششی از سرخ داغ رسواگر؛ این است آنچه که می جست و برای دفاع از مظلومان قرن ها لازم داشت.
اینک سند رسوایی حاکم، قابیل، قاتل، ظالم.
ای حاکم! ای قابیل! اینک این خون کودک شش ماهه ام. خون همه کودکانی که قرن هاتان را رنگین کرده است.
ای حاکم! ای قابیل! اینک این قطعه قطعه پیکر برادرم. پیکر برادرانی که پله پله قرن ها بر رفتنتان بود.
ای حاکم! ای قابیل! این معلم پیرم مظهر معلمانی که در ایثار خون آگاه خویش، پرچم استحمارتان را فروکشیدند.
ای حاکم! ای قابیل! اینک این دهان فروکوفته مؤذنم، مظهر تمام لبان شهادت گویی که فرو کوفتید.
ای حاکم! ای قابیل! این لبان تشنه مان، بازتاب عطش قرن هایی که بر جانمان ریختید.
ای حاکم! ای قابیل! این پیکر پاره پارهام واینک پشتم، زخم کهنه انبان کشی های نان، بازگوی سفره خالی، که مزد بیگاری هایمان دادید.
و اینک این من، این فرزندم، این برادرم، این دوستم، هر تکه شان تکه ای از جان هابیل، بریدید و بر حلقوم کلاغانتان سپردید که سفره فریبتان را پهن تر بگسترید.
اینک این "ما"، همه به تمامی واژه خونِ "نه"، "نه"ای بر پیشانی تو: ای قابیل! ای حاکم! "نه"ای بر پیشانی تمامی اعصار.
این این "ما" رسواگر و پرده در، دیگر بار یارای برخاستنتان هست؟
ای زمان! آیا هنوز حاکمشان می شناسی؟ - هرچند که حاکمند.
ای زمان! تو را زبان "گفتن" نیست یا مرا گوش "شنیدن"؟ وگرنه چرا چنین؟!
تحلیلی بر ابزارها، چینش ها و مدیریت های خاص اعتراضات در لبنان و عراق؛
در آخرین کنفرانس هرتزلیا که در سال ۲۰۱۹ در رژیم صهیونیستی برگزار شد، بر این نکته تاکید شد که جمهوری اسلامی ایران مهمترین و بزرگترین تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی محسوب می شود.
به گزارش مشرق، حسین رویوران طی یادداشتی در خبرگزاری قدس نوشت:
در آخرین کنفرانس هرتزلیا که در سال ۲۰۱۹ در رژیم صهیونیستی برگزار شد، بر این نکته تاکید شد که جمهوری اسلامی ایران مهمترین و بزرگترین تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی محسوب می شود و نظر به اینکه توان نظامی اسرائیل دیگر قادر به مقابله با این تهدیدات نوظهور نیست لذا تاکید شد که برای مقابله با این تهدیدات باید از طریق جنگ نسل چهارم اقدام کرد.
آنچه در عراق و لبنان می گذرد در واقع می توان از آن به عنوان نسل چهارم جنگ ها یاد کرد که موضوع علوم استراتژیک است.
هر سال رژیم صهیونیستی اجلاسی را به نام هرتزلیا در دانشگاهی به همین نام برگزار می کند که در آن آخرین تهدیدات و فرصت ها امنیتی، ی، نظامی، اقتصادی و غیره در ارتباط با رژیم صهیونیستی در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی مورد بررسی قرار می گیرد.
راهکارهایی که در این اجلاس ارائه می شود توسط همه دستگاه های ی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و امنیتی پیگیری می شود. در آخرین کنفرانس هرتزلیا که در سال ۲۰۱۹ در رژیم صهیونیستی برگزار شد، بر این نکته تاکید شد که جمهوری اسلامی ایران مهمترین و بزرگترین تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی محسوب می شود و با توجه به گسترش نفوذ ایران در سطح منطقه و جایگاه محور مقاومت به عنوان مهمترین بازیگر در محیط راهبردی این رژیم، توان نظامی اسرائیل که همواره به عنوان یکسره کننده همه تهدیدات علیه این رژیم بوده است، دیگر قادر به مقابله با این تهدیدات نوظهور نیست. لذا در اجلاس هرتزلیا تاکید شد که برای مقابله با این تهدیدات باید از طریق جنگ نسل چهارم اقدام کرد.
جنگ نسل چهارم دارای ابزارها، چینش ها و مدیریت خاص است که در حوادث لبنان و عراق می توان مصادیق آن را مشاهده کرد.
در لبنان و عراق دو حکومت استقرار دارند که برآمده از آرای مردم هستند و این دو حکومت از مهمترین پیروزی های محور مقاومت محسوب می شوند. پیش فرض اولیه آن است که تحولات این دو کشور به نفع محور مقاومت یکسره شده است. اما دشمن آمده در این مناطق که از مناطق قوت محور مقاومت محسوب می شود، مدل جنگ نسل چهارم را به اجرا گذاشته است تا این محور را به چالش بکشد.
شیخ قیس خزعلی رئیس گروه مقاومتی عصائب الحق عراق حدود یک ماه پیش از شروع اعتراضات در عراق که از اول اکتبر کلید زده شد، اعلام کرد که بر اساس اطلاعات دقیقی که دارد رژیم صهیونیستی وامریکا با همکاری رژیم های سعودی و امارات تلاش دارند تا مجموعه ای از اعتراضات و شورش ها را در چند کشور منطقه از جمله عراق و لبنان راه اندازی کنند.
ثامر السهبان مشاور محمد بن سلمان نیز در دیدارهایی که با برخی عراقی ها داشته است مکرر تاکید داشت که از اکتبر ۲۰۱۹ چهره عراق تغییر خواهد کرد! بر این اساس این اعتراضات نوعی غافلگیری نبوده است اما ساختار جنگ نسل چهارم اینگونه است.
مهمترین ویژگی ها جنگ نسل چهارم؛
* ایجاد اجماع سازی حول یک خواست واقعی اجتماعی مانند حل مشکل بیکاری، مبارزه با فساد گسترده دولتی و اعتراض به ناکارآمدی دولت
* استمرار اعتراضات با مدیریت سازمان های مردم نهاد یا (N G O ). تنها در کشور عراق ۱۸۹۰ N G O ثبت شده است. سفارت امریکا بیش از هزار نفر از اعضاء این سازمان های مردم نهاد را تحت عنوان تقویت جامعه مدنی به امریکا برده و تحت آموزش و وابستگی ی قرار داده است. دولت امریکا حدود ۱۰ سال پیش یک سازمان تحت عنوان بنیاد تربیت رهبران جوان آینده ( پروژه Y G L یانگ گلوبال لیدر) که زیر مجموعه بنیاد راکفلر است را ایجاد کرده است که هدفش شناسایی و تربیت جوانانی در کشورهای مختلف با هدف رهبری حرکت های اجتماعی و ی در چارچوب منافع و اهداف امریکا است. تیمور جنبلاط پسر ولید جنبلاد از رهبران دروزی های لبنان یکی از این افراد است که در وقایع اخیر لبنان نقش پر رنگی دارد.
* ایجاد شبکه ارتباطی از طریق فضای مجازی جهت هماهنگی ها و نیز مدیریت اعتراضات و شورش ها، همچنین افزایش امنیت افراد تا توسط ساختارهای امنیتی کشور مورد شناسایی و بازداشت قرار نگیرند.
* هدایت زنده رسانه ای اعتراضات. در عراق شبکه های الشرقیه، دجله و البغدادیه و در لبنان نیز شبکه های M T V – الجدید و L B C نقش هدایت زنده و مستقیم اعتراضات را بر عهده دارند.
* ایجاد تریبون و یا استیج برای مدیریت میدانی اعتراضات. ابتدا در این تریبون ها با دعوت از خواننده ها و یا شومن ها مردم را سرگرم کرده و جذب می کنند و پس از آن خدمات مختلفی مانند غذا و توزیع چتر و غیره ارائه می دهند و پس از آن که حضور مردم در میدان جا افتاد در روز های بعد هدایت ی مردم را از طریق مطرح کردن مطالبات خاص بر عهده می گیرند.
* ایجاد تضادِ بزرگِ اجتماعی از طریق متهم کردن افراد و جریانات و نهادهای محور مقاومت به اینکه علت اصلی ناکارآمدی نظام آنها هستند و باید از صحنه مدیریت کشور خارج شوند. در عراق حضرت آیت الله سیستانی، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله ای و سرلشکر قاسم سلیمانی و نیروهای حشد الشعبی را متهم معرفی می کنند و در لبنان نیز حزب الله و مقاومت اسلامی، سید حسن نصرالله مورد تعرض گسترده قرار می گیرند. هدف از این متهم سازی و تعرضات نیز آن است تا جامعه دچار دودستگی شود. این دو دستگی می تواند منجر به هرج و مرج سازنده مورد نظر امریکا و رژیم صهیونیستی شود.
* ایجاد درگیری بین نیروهای محلی با استفاده از برخی از نیروها که آتش درگیری را شعله ور و برای معترضین باقی می گذارند مانند ترور برخی از رهبران عصائب الحق در جنوب عراق. در عراق بعثی ها – صَرخی ها – یمانی ها و شیرازی ها در کشور لبنان نیز قوات اللبنانیه به رهبری سمیر جعجع و دروزی ها به رهبری ولید جنبلاط و پسرش تیمور این نقش را ایفا کرده اند
در تمام گام های بالا مفروض اول این است که عنصر مخاطب جوانان بین ۱۵ الی ۲۵ سال هستند و مفروض دوم نیز این است که مرجع های اجتماعی در این کشورها تغییر یافته است یعنی مرجعیت دینی، حزبی، تشکیلاتی، عشیرتی و خانوادگی نقش خود را از دست داده است.
در اول اکتبر در عراق تقریبا همه رهبران امنیتی عراق در یک برنامه از پیش هماهنگ توسط برخی کشورهای اروپایی و منطقه ای دعوت شده و در سفر بودند تا مدیریت امنیتی با خلاء فرماندهی روبرو بوده و اعتراضات به سرعت به اهداف خود برسد. اما هوشیاری مسئولان و رهبران مقاومت مانع از آن شد تا جنگ آوران نسل چهارم موفق شوند. شواهد نشان می دهد تحولات در عراق و لبنان در مسیر کنترل قرار گرفته است اما نباید غافل بود که جنگ نسل چهارم به عنوان یک راهبرد از سوی ائتلاف عبری، غربی و عربی علیه همه حلقه های محور مقاومت تعریف و اتخاذ شده است و تحولات عراق و لبنان برای هر دو طرف تجربه گرانبهایی محسوب می شود. بر این اساس محور مقاومت و نهادهای امنیتی درون این محور باید از این تجربه برای خنثی سازی تحرکات دشمن و ثبت یک پیروزی بزرگ دیگر در نسل چهارم جنگ ها برای خود نهایت بهره را ببر
۵ راهبرد فوق سری امام حسن عسکری (ع) در دوران خفقان عباسی
امام عسکری
امام حسن عسکری (ع) در شرایط خفقان، فعالیتهای فوق سری در جهت تقویت جامعه شیعه و امدادرسانی فکری، فرهنگی و اقتصادی به پیروان خود با ۵ راهبرد به راه انداخته بودند.
، با اندک تحقیق و مطالعهای در تاریخ اسلام و سرگذشت زندگانی امام حسن عسکری (ع) به خوبی می توان به این مطلب صحه گذاشت که این دوره از حیات امامت با سایر بازههای زمانی تفاوت فراوانی داشت. با توجه به موقعیت و جایگاه خاصی که امام حسن عسکری (ع) در بین مردم داشت، ایشان را در تمام شئون زندگی مورد مراقبت شدید قرار داده بودند، به طوری که هیچ گونه آزادی را برای این امام پارسا قائل نبودند. کما اینکه تمام ارتباطات فرهنگی، ی، اجتماعی و دینی امام تحت اشراف سختترین بازرسیهای اطلاعاتی و امنیتی حکومت وقت بود. ولی با این وجود امام حسن عسکری (ع) در این شرایط خفقان فعالیتهای فوق سری در جهت تقویت جامعه شیعه و امدادرسانی فکری، فرهنگی و اقتصادی به پیروان خود به راه انداخته بودند.
بیشتر بخوانید:
تشبیه امام عسکری (ع) درباره طول عمر امام زمان (عج)
۵ استراتژی و راهبرد فوق سری امام حسن عسکری (ع)
تلاشهای بسیار ارزشمند علمی و فرهنگی
هر چند امام حسن عسکری (ع) تحت سختترین اشراف اطلاعاتی دستگاه حکومت عباسی قرار داشت، ولی با وجود همه آن فشارها و خفقان ی و اجتماعی شاگردانی تربیت کرده بود که کمک شایانی به نشر معارف اسلامی، شیعی و رفع شبهات شبهه افکنان و پاسخگویی به پرسشگران انجام دادند. شیخ طوسی تعداد این سربازان فرهنگی و فکری امام حسن عسکری (ع) را که به نوعی توانسته بودند از خرمن دانش و معرفت امام خوشه ای برچینند را بالغ بر ۱۰۰ نفر ذکر کرده است.(۱) برخی از این شخصیت های برجسته و علمی عبارتند از: احمد بن اسحاق قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، عبدالله بن جعفر حمیری، ابو عمر و عثمان بن سعید عمری، . .
ایجاد شبکه فوق سری ارتباط با شیعیان
در زمان حیات امام حسن عسکری (ع) جامعه شیعی در مناطق گسترده، شهرهای متعدد و فراوانی گسترش یافته بودند. شهرهای بسیار مهمی همچون قم، آبه، نیشابور، سامرا، خراسان، یمن، ری ،آذربایجان، کوفه، بصره، جرجان، بغداد،. که در میان این مناطق، شهرهایی همچون سامرا، بغداد، نیشابور، قم و کوفه از از جایگاه ممتاز و استراتژی خاصی برخوردار بودند.(۲)
از طرفی این گستردگی و پراکندگی جغرافیایی حیات شیعی، وجود سازمان سری و ارتباطات مخفی را ایجاب میکرد که بتواند تحت مدیریت و راهبری امام، ارتباط شیعیان را به نوعی با حوزه امامت برقرار نماید، طبیعی است که در شرایط سخت امنیتی که دستگاه عباسی برای امام حسن عسکری (ع) به وجود آورده بود، این چنین راه ارتباطی بهترین راهی بود که میشد جامعه شیعی را رهبری و سازماندهی کرد. در این راستا در زمان امام نهم به بعد شبکه فوق سری ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون طراحی و سازماندهی شد، این برنامه در زمان امام حسن عسکری نیز ادامه داشت.(۳)
فعالیتهای فوق سری و ی امام حسن عسکری (ع)
امام حسن عسکری (ع) علیرغم تمام محدودیتهای دستگاه عباسی و کنترلهای امنیتی که آنها بر زندگی امام اعمال میکردند، یک مجموعه فعالیتهای سری و ی را رهبری میکردند. ولی با این وجود به خاطر رعایت اصول حفاظت و اطلاعات از ناحیه امام، این فعالیت سری هیچ گاه برای دستگاه خلافت آشکار نشد. چرا که در صورت آشکار شدن این موضوع علاوه بر ممانعت با حضرت با شدیدترین رفتارها برخورد میکردند. در ادامه به یک مورد از این موارد اشاره میکنیم:
عثمان بن سعید عمری که یکی از صمیمیترین و نزدیکان امام حسن عسکری (ع) به شمار می آمد، در جامعه تحت عنوان روغنفروشی فعالیت میکرد. یاران و شیعیان امام حسن عسکری (ع) اموال و وجوهاتی را که میخواستند به امام تحویل دهند را به عثمان بن سعید عمری» میرساندند و او نیز آنها را در ظرفها و مشکهای روغن قرار داده و به حضور امام میرساند.(۴)
حمایت و دستگیری مالی از پیروان و شیعیان
یکی از کارهای مهمی که امام حسن عسکری (ع) در زمان حیات خود انجام میدادند. توجه به نیازمندان و برآورده کردن احتیاجات مالی آنها بود که خود برکات و ثمرات فراوانی برای تقویت ارتباط شیعیان با دستگاه امامت داشت. در واقع تاریخپژوهان بر این باورند که این فعالیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی امام موجب شده بود ضعفای جامعه اسلامی تحت فشار مالی و اقتصادی جذب دستگاه حکومتی و ستمگر عباسی نشوند.(۵)
برای نمونه در برخی منابع نقل شده است: ابوهاشم جعفری» میگوید از نظر مالی در مضیقه بودم خواستم وضع خود را طی نامهای به امام عسکری (ع) بنویسم، ولی خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتی که وارد منزل شدم امام ۱۰۰ دینار برای من فرستاد و طی نامهای نوشت. هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن و از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود میرسی.(۶)
آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت
از آنجا که غائب شدن امام و رهبر هر جامعهای یک حادثه بسیار سخت و غیر قابل تحمل است و باور کردن آن برای بسیاری سخت و مشکل جلوه میکند. از همان ابتدا پیامبر گرامی اسلام (ص) و حضرات معصومین (ع) سعی داشتند موضوع مهم غیبت را برای شیعیان و پیروان خود تبیین کنند. این موضوع بسیار مهم و استراتژیک در عصر امام هادی (ع) و همچنین امام حسن عسکری (ع) به طور جدی و ویژهای دنبال میشد تا اینکه جامعه اسلامی را با فرهنگ انتظار و جامعه منتظر بیشتر آشنا کنند
مطالبی درباره قوای وجودی انسان را بیان فرمایید ؟
پرسش:
در جایی مطلبی در مورد قوای سه گانه انسان خوانده ام :
۱.شهویه ۲.غضبیه ۳. وهمیه … . منظور از وهمیه و غضبیه چیست؟
پاسخ:
حکما گفته اند: قوای وجودی انسان بر دو گونه اند: قوای ادراکی و قوای تحریکی.
قوای ادراکی که انسان به وسیله ی آنها به درک امور نائل می شود ، خود بر دو گونه اند:
۱ـ قوای ظاهری ؛ که همان حواسّ پنجگانه ی ظاهری می باشند. کار این قوا درک امور جزئی مادّی است. درک این قوّه تا زمانی است که اتّصال با خارج وجود داشته باشد ؛ وقتی اتّصال قطع شد ، ادراک نیز منقطع می شود.
۲ـ قوای باطنی ؛ که عبارتند از:
الف. حسّ مشترک ؛ که محلّ آن در مغز بوده ، صور را از حواسّ ظاهری تحویل می گیرد. اگر این حسّ نبود انسان نمی توانست امور گوناگون را به هم ربط دهد ؛ مثلاً نمی توانست با شنیدن صدای شخصی ، قیافه ی او را به یاد آورد.
ب. قوّه ی خیال ؛ که خزانه ی حسّ مشرک است و صور جزئی دریافت شده از حسّ مشترک را نگه داری می کند ؛ مانند تصویری که ما از کودکی خود در ذهن داریم.
پ. قوّه وهم ؛ که معانی جزئیّه را ادراک می کند ؛ مثل محبّت بین علی و حسن یا شجاعت علی (ع). توجّه: خود شجاعت یا محبّت معانی کلّی اند ولی وقتی به امر جزئی تعلّق بگیرند جزئی می شوند.
ت. حافظه ؛ که مخزن معانی جزئیّه بوده یافته های وهم را حفظ می کند ؛ حافظه را ذاکره هم می گویند.
ث. مفکّره یا متخیّله ؛ که صور جزئیّه را از خیال و معانی جزئیّه را از حافظه گرفته ، در آنها دخل و تصرّف نموده صور و معانی جدیدی پدید می آورد. مادر بسیاری از علوم ، مثل علوم تجربی همین قوّه می باشد.
ج. قوّه عقل ؛ که ادراک معانی کلّی می کند ؛ مانند مفهوم کلّی انسان که نه مرد است نه زن ، نه کوتاه است نه بلند و نه … . با این قوّه است که ادراک حقایق مجرّده و امور غیبیّه حاصل می شود.
قوای تحریکی هم ، که انسان به واسطه ی آنها اقدام به عمل می کند بر دو گونه اند:
۱ـ قوای عامله ؛ که همان قوای موجود در عضلات و سلولهاست.
۲ـ قوّه ی باعثه یا شوقیّه ؛ که از قوای مجرّد روح می باشند. قوای باعثه عبارتند از:
الف. قوّه شهویّه یا قوّه ی جذب ؛ این قوّه هر آنچه را که نفس به نفع انسان تلقّی می کند به سمت وی جلب می کند ؛ اعمّ از خوردنی ها و پوشیدنیها و … . لذا به اعتبار متعلّقش اسامی گوناگونی پیدا می کند مثل: شهوت شکم ، شهوت جنسی ، شهوت مقام ، شهوت ثروت ، شهوت شهرت و … . نمود این قوّه در انسان همان خواستن و خوش آمدن و میل داشتن است. این قوّه اگر تحت فرمان عقل عمل کند منشاء خیرات فراوان خواهد بود ولی اگر تحت فرمان وهم باشد یکی از مهره های شیطان در مملکت وجودی انسان خواهد بود.
ب. قوّه غضبیّه یا قوّه دفع ؛ این قوّه هر آنچه را که نفس به ضرر انسان بداند از وی دور می سازد. عمل دفع از سوی این قوّه گاه با هجمه بر عوامل مزاحم است و گاه به فرار از آن ؛ لذا ترس ، تنفّر ، شجاعت ، بی باکی ، خشم و امثال این امور از نمودهای این قوّه اند. این قوّه نیز اگر زیر فرمان عقل باشد منشاء خیرات و از جنود رحمان خواهد ؛ امّا اگر تحت فرمان وهم رود از جنود ابلیس می شود.
نگاهی مختصر به مبارزات و شهادت آیتالله سیدمحمدرضا واحدی، علیمردان خان بختیاری و خداکرم خان بهمئی؛
این دو رسانه با ساخت مستندهایی که نقطه قوت آن تصاویر آرشیوی غنی است، به دنبال جا انداختن یک دروغ بزرگ هستند؛ دروغ و تحریف تاریخی که با تکیه بر جادوی تصاویر قدیمی قرار است به خورد مخاطب داده شود.
به گزارش مشرق، چند سالی میشود که شبکههای معاند بیبیسی فارسی» و من و تو» سلسله برنامههایی را با هدف تطهیر رژیم پهلوی (پدر و پسر) تولید و پخش میکنند. برنامههایی که در آن رضا پالانی» بانی پیشرفت و آبادانی ایران و محمدرضا پسر او عامل صنعتی شدن ایران!! و مدرنیزه شدن آن معرفی میشوند.
این دو رسانه با ساخت مستندهایی که نقطه قوت آن تصاویر آرشیوی غنی است، به دنبال جا انداختن یک دروغ بزرگ هستند؛ دروغ و تحریف تاریخی که با تکیه بر جادوی تصاویر قدیمی قرار است به خورد مخاطب داده شود.
اما آیا میشود با تولید و پخش این برنامهها، وابستگیهای پدر و پسر پهلوی را به استعمار انگلیس و آمریکا منکر شد؟ آیا میتوان وطنفروشی و خیانت و جنایتهای آن را از یادها برد؟ آیا میشود نام شهدایی که خون آنها از سرانگشت این پدر و پسر میچکد را فراموش کرد؟ در این مطلب فقط به زندگی سه تن از شهدای کمتر شناختهشده این مرز و بوم که به دستور رضاشاه به شهادت رسیدهاند، اشاره شده است.
فهرست بلندبالای خیانت و جنایت
از روزی که ژنرال آیرونساید- افسر بلندپایه انگلیس در ایران- رضا قلدر را برای اجرای نقشههای کشور استعمارگرش مناسب تشخیص داد و او را برای انجام کودتای اسفند ۱۲۹۹ شمسی برگزید؛ جنایت و خیانتهای این عنصر پست علیه مردم و کشور ایران آغاز شد.
از در هم شکستن قیام میرزا کوچک خان جنگلی» و کلنل محمدتقی پسیان» و به شهادت رساندن این آزادمردان و سیدحسن مدرس» و آقانورالله نجفی» گرفته تا کشتار فجیع مردمان عشایر سه طایفه ترکمن (طوایف جعفربای، گوکلانی و خواجه نفس) به دلیل اعتراض آنها به غصب زمینهایشان به دست شاه پهلوی و تخته قاپو کردن اجباریشان.
همچنین از واگذاری دشت ناامید و بخش مهمی از رودخانه هیرمند به افغانستان تا واگذاری کوه آرارات و دامنهاش- که از قضا محل فرود کشتی نوح نبی(ع) هم هست- به ترکیه به دستور انگلیسیها. از دینزدایی و ممنوع کردن عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) گرفته تا قانون کشف حجاب بانوان تنها نمونههایی از فهرست بلندبالای خیانت و جنایتهای رضاشاه است.
اما در میان انبوه شهدایی که به فرمان رضاشاه شهید شدند، نام سه تن از آزادمردان ایرانزمین که علیه فساد و خیانتهای او ساکت ننشستند؛ میدرخشد. مردان عدالتخواه و گمنامی که باید از آنها یاد کرد تا هم مرام و راهشان زنده بماند و هم قاتلی چون رضا پالانی، بهعنوان پادشاهی فرهنگدوست و وطندوست معرفی نشود.
آیتالله شهید سیدمحمدرضا واحدی عالمی از دیار کُرد
آیتالله سیدمحمدرضا واحدی از علمای شهر کرمانشاه بود. سالها شاگردی آیتالله سیدکاظم یزدی(صاحب عروه) را در نجف اشرف کرده بود و به فرمان ایشان هم امامت جماعت مسجد میبدی کرمانشاه را میپذیرد.
در دوره مشروطه و در زمانهای که جوانی بود، حقانیت شیخ فضلالله نوری را تشخیص داد و مشروعهخواه شد. برای همین حتی مدت کوتاهی توسط مشروطهخواهان کرمانشاه بازداشت هم شد.
آنوقت با شروع جنگ جهانی اول انگلستان دفتر کنسولگری خود را در کرمانشاه فعال کرد و برای رسیدن به اهداف استعماری خود شروع به ایجاد تفرقه انداختن میان شیعه و سنی کرد. کاری که با عکسالعمل شدید آیتالله واحدی و دامادش شیخ عبدالحسین قاضیزاده»- پدر شیخ مصطفی رهنما- مواجه شد. این دو برای خنثیسازی توطئههای کنسولگری انگلیس اولا شروع به روشنگری درباره تهای انگلستان کردند و سپس برای وحدت شیعه و سنی در استان شان تلاش بسیار کردند.
اما با روی کار آمدن رضاشاه سخنرانیهای آیتالله واحدی علیه تهای ضدمذهب و ضدملی او آغاز شد. البته با توجه به جوّ خفقانآور کشور، سخنرانیهای ایشان در جلسات خصوصی بیان میشد و در آنها به مزدور انگلیس بودن رضاشاه، بیسواد و تریاکی بودن او و خیانتهایش به اسلام و ایران اشاره میکرد. این سخنرانیها با خبرچینی خفیهنویسان شهربانی حکومت رضاشاه، در نهایت به دستگیری، شکنجه و به شهادت رساندن ایشان به وسیله آمپول هوا در سال ۱۳۱۹ شمسی منجر شد.
درضمن سالها بعد دو پسر آیتالله واحدی یعنی سیدمحمد و سیدعبدالحسین واحدی که از یاران شهید سیدمجتبی نواب صفوی بودند، به دست محمدرضا پهلوی به شهادت رسیدند.
شهید شیرعلیمردان خان، فخر عشایر بختیاری
علیمردان خان فرزند محمدعلی خان چهارلنگ و بیبی مریم بختیاری (معروف به سردار مریم) از بزرگان ایل بختیاری بود. در کودکی پدرش را از دست داد اما تحت تربیت مادری سلحشور چون بیبی مریم بزرگ شد.
او در نوجوانی ایستادگی مادرش را در برابر انگلیسیها و استبدادیون قاجار دیده بود. برای همین وقتی در جوانی رئیس طایفه چهارلنگ شد، همان رویه ضدظلم و ضداستعمار را در پیش گرفت.
بعد از روی کار آمدن رضاشاه و مشاهده ظلم و ستمهای او به مردم و عشایر و مهمتر از همه باز گذاشتن دست انگلیسیها در غارت منابع ایران، شیرعلیمردان خان در سال ۱۳۰۷ شمسی جمعیتی به نام هیئت اجتماعیه بختیاری» را با یاری و کمک ۱۲ تن از بزرگان ایل بختیاری تشکیل داد. یکسال بعد اما او قیامش را علیه حکومت رضاشاه آغاز کرد. قیامیکه به مدت ۵ سال یعنی تا سال ۱۳۱۳ شمسی ادامه پیدا کرد. اما در این سال با تهاجم همهجانبه قوای ارتش رضاخان با شکست مواجه شد و به دستگیری شیرعلیمردان خان انجامید.
ابتدا او را به زندان قصر تهران منتقل کردند و تحت بازجویی و شکنجه قرار دادند، ولی بعد به فرمان رضاشاه وی را در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۱۳ شمسی به وسیله چوبه دار به شهادت رساندند.
شهید خان طلا» مردی از دیار کهکیلویه و بویراحمد
خداکرم خان بهمئی از بزرگان و خوانین عشایر ایل بهمئی (کهکیلویه و بویراحمد) بود. پدرش سرهنگ خان که رئیس ایل بهمئی بود، در زمان حیاتش بهخاطر لیاقت و پاکدامنی خداکرم خان، ریاست ایل را به او واگذار کرد.
خداکرم خان در مدت کوتاهی آنچنان محبوب مردمان ایل بهمئی شد که مردم به او لقب خان طلا» را دادند.
بعد از روی کار آمدن رضاشاه خداکرم خان» که میدید چطور دست انگلیسیها در غارت نفت مناطق جنوبی ایران باز شده و چطور انگلیسیها به عشایر منطقه زور میگویند، عَلَم مخالفت با انگلیسیها را برداشت. ابتدا چند بار به حکومت مرکزی از آزار انگلیسیها شکایت کرد اما وقتی دید که دستگاه رضا قلدر نه تنها جانب انگلیسیها را میگیرد، که ت تخته قاپو کردن اجباری عشایر منطقه را هم در پیش گرفته؛ خودش دست به کار شد. علیه انگلیسیهایی که در منطقه عشایری آنها بودند وارد جنگ شد و حتی یکی از مهندسین نفت انگلیسی را هم اسیر گرفت. همین اقدام او کافی بود که رضاشاه دستور دستگیری او را بدهد.
به این شکل خداکرم خان» به حکم حکومت رضاشاه در سال ۱۳۱۴ شمسی به زندان افتاد ولی بعد از مدتی و با کمک بزرگان ایل توانست از زندان فرار کند. با رسیدن به منطقه اینبار اما او همراه با عشایر منطقه بهمئی (کهکیلویه و بویراحمد) علیه حکومت رضاشاه قیام کرد. قیامی که به شهادت او و ۷۰ نفر از یارانش در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۱۶ شمسی توسط قوای حکومتی رضاشاه انجامید.
* * * *
این سه تن، تنها سه نمونه از جنایتهای رضاشاه در قلع و قمع مخالفانش است. وگرنه فهرست جنایات و خیانتهای رضاپالانی خیلی بلندبالاتر از آن است که اگر قرار باشد از آنها مستند بسازیم، چند ده برابر مستندهای ساخته شده امپراطوری دروغ - بیبیسی و من و تو- درباره رضاشاه، باید ساخته شود.
منابع:
۱- خاطرات شیخ مصطفی رهنما»، به کوشش مسعود کرمیان، انتشارات سوره مهر، چاپ دوم ۱۳۸۷.ش، صفحات ۱۲، ۱۳ و ۸۶
۲- مقدمهای بر زندگی و اندیشه سردار مریم بختیاری»، به کوشش محسن حیدری، انتشارات تمتی، چاپ ۱۳۹۳.ش، مقاله نگاهی به زندگی بیبی مریم و فرزندش علیمردان خان»
۳- شرح قیام سال ۱۳۱۶ ایل بهمئی علیه حکومت رضاخان»، نوشته ماندنی رگبار مقدم، انتشارات چویل (یاسوج)، چاپ ۱۳۸۷.ش، صفحات ۱۱۱ تا ۱
بسیاری از مواد غذایی تنها برای گروه خاصی از افراد مناسب هستند و در سایر افراد اثرات نامطلوبی دارند.
به گزارش مشرق، انواع زیادی چای در جهان وجود دارد که فواید مختلفی دارند و با دارابودن رایحههای مختلف سلیقههای متفاوتی را به خود جذب میکنند.
بر طبق نظر متخصصان طب سنتی، رژیم غذایی و نوع گروه خونی رابطه مستقیمی با یکدیگر دارند و دانستن این مطلب که گروه خونی شما چیست میتوانید به شما در انتخاب موادغذایی مناسب کمک کند. به طور کلی ۸ گروه خونی در بین افراد جامعه وجود دارد که ۴ گروه اصلی A، B، O و AB هر کدام به ۲ دسته مثبت و منفی تقسیم میشوند.
چای مناسب برای افراد با گروه خونی O
افراد دارای این گروه خونی ممکن است مستعد ابتلا به مشکلات معده باشند که میتواند به صورت ریفلاکس اسید معده ظاهر شود. برای کمک به تسکین و مبارزه با این بیماری، باید چایی مانند چای زنجبیل بنوشید که این عارضه را کاهش دهد. همچنین میتوانید با یک فنجان چای سبز اثر بی نظیر این نوشیدنی را بر مشکلات گوارشی تجربه کنید.
چای مناسب برای افراد با گروه خون A
افراد دارای این گروه خونی افراد بسیار تحلیل گر، عاطفی و معمولا بسیار آسیب پذیر و مستعد استرس هستند. این به این معناست که سطح بالاتری از کورتیزول (هورمون استرس) در آنها وجود دارد. بنابراین، یکی از چایهای خوب برای کمک به آرامش اعصاب در این افراد، چای آویشن است. همچنین چای گل یاس و گل همیشه بهار برای این افراد بسیار مناسب هستند.
چای مناسب برای افراد با گروه خونی B
افراد با این گروه خونی غالباً لجباز، تنبل و لاغر به نظر میرسند و متابولیسم کندی دارند. این افراد مستعد ابتلا به بیماریهای خود ایمنی، چاقی هستند و اغلب از خستگی مزمن و خواب نامنظم رنج میبرند.
بهترین و سالمترین چای برای این افراد چای سبز است. همچنین چای سیاه بدون هیچگونه افزودنی برای این افراد توصیه میشود.
مناسبترین چای برای افراد گروه خونی AB
گروه خونی AB کمیاب است و تنها ۴ ٪ از افراد این گروه خونی را دارند. نوشیدنیهای کافئین دار مانند قهوه و چای سیاه برای این افراد توصیه نمیشود و بهتر است این افراد چای سبز، نعناع و پونه بنوشند
✅آه جانکاه زاهد هنگام مرگ
✍️زاهد وارسته ای در بصره ست داشت در بستر مرگ قرار گرفت، خویشانش بر بالین او نشسته و گریه می کردند. زاهد به پدرش رو کرد و گفت: چرا گریه می کنی؟ پدر گفت: چگونه گریه نکنم، وقتی فرزندی از دنیا برود، پشت پدر می شکند.
زاهد به مادرش گفت: چرا گریه می کنی؟ مادر گفت: چگونه نگریم که امیدوار بودم در ایام پیری عصای دستم باشی و به من خدمت کنی، و در هنگام بیماری و مرگم در بالینم باشی. زاهد به همسرش گفت: چرا گریه می کنی؟ همسر گفت: چگونه گریه نکنم که با مرگ تو، فرزندانم یتیم و بی سرپرست می شوند.
زاهد، فریاد زد آه! آه! شما هرکدام برای خود گریه می کنید، هیچ کس برای من نمی گرید، که بعد از مرگ بر من چه خواهد رسد و حالم چه خواهد شد؟ آیا دو سوالات فرشته ن و منکر را می دهم یا درمانده می شوم؟ هیچکس برای من نمی گرید که مرا تنها در لحد گور می گذارند، و از اعمال من می پرسند، این را گفت و آهی کشید و جان سپرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره حضرت فاطمه(س) فرمودهاند او بانویی است که روز قیامت خداوند میفرماید ای فاطمه از من بخواه تا عطا کنم و آرزو کن تا خشنودت کنم.
گروه فرهنگ جهان نيوز: ولادت هر یک از ائمه طاهرین برای شیعیان ارزش و جایگاه والایی دارد و به این بهانه سعی می کنند عرض ارادتی به حضرات معصومین کنند و از برکات و فضائل این روزهای بزرگ بهره مند شوند.
علارغم اینکه دشمنان تشیع از جمله وهابیت جشن های مربوط به ولادت ائمه طاهرین را شرک می خوانند، اما به واقع این مناسبت ها و بزرگداشت آن به سان چشمه فیضی است که هر ساله بر موجودات عالم تفضل می شود.
آیت الله جوادی آملی در مورد وجود مقدس صدیقه طاهره می گوید: در معارف بالای قرآن و در قله های قرآن این بانو حضور دارد. وجود مبارک حضرت زهرا در متن حجة الوداع، و جریان غدیر بود و این واقعه را استدلال کرد، در جریان مسجد هم استدلال کرد و به مردم سخن پیامبر را که فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولا یادآور شد. پس حضرت زهرا در همه این جریان ها بود و آنها را حفظ و استدلال کرد.»
فاطمه هدیه ای عرشی
در روایات بسیاری دارد که حضرت فاطمه زهرا (ع) در نخستین مرحله از پیدایش زمینی شان از میوه بهشتی ت یافته است؛ از جمله روایتی است در امالی صدوق که امام رضا (ع) به نقل از پیامبر (ص) فرمود: وقتی به معراج رفتم،جبرئیل دست مرا گرفت و وارد بهشت نمود؛ رطب بهشتی به من داد که آن را خوردم و آن غذا در صلبم به نطفه تبدیل شد، چون به زمین آمدم، با خدیجه هم بستر شدم و او به فاطمه باردار شد.
آیت الله جوادی آملی در این باره می نویسد: وجود عرشی فاطمه (س) برای نزول بر عرصه خاکی و قرار گرفتن در کالبد زهرای زمینی، زمینه خاص خود را می طلبد تا جایی که حتی وجود گهربار پیامبر اسلام (ص) نیز برای فراهم نمودن بستر لازم برای چنین نزولی، به چهل روز عبادت ویژه مامور می گردد. عظمت این منقبت آن جا روشن می شود که حضرت موسی(ع) نیز برای آوردن تورات به چهل روز عبادت مامور شده بود.
اگر چه پیامبر اکرم (ص) قبل از این نیز برای رسیدن به آمادگی لازم جهت نزول قرآن کریم بر قلب نازنینش،در زمان های گوناگون به خصوص در ماه مبارک رمضان مدتی در غار حرا معتکف می شد؛ولی آن حضرت برای رسیدن به این مرز از آمادگی که نزول وجود عرشی فاطمه (ع) را به دنبال داشته باشد به چنین عبادت طولانی گردید.»
فاطمه (س) معیار رضایت و خشم خداوند
پیامبر(ص) که به تصدیق قرآن کلامش کلام الاهی است و همه حرکات و سکنات و گفتار و سکوتش و حتی محبت و خشم معصمومانه اش گویای رضا و خشم الاهی است و به تعبیر قرآن (وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی) و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید؛ درباره حضرت صدیقه طاهره (ع) می فرماید: (فاطمة بضعة منی، یسرنی ما یسرها و یغضبنی ما یغضبها) فاطمه پاره ای از وجود من است، هر کس او را خشنود نماید، مرا خشنود کرده و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.و نیز حضرت فرمود: (ان الله تبارک و تعالی یغضب لغضب فاطمه، و یرضی لرضاها)؛ خدای متعال با غضب فاطمه غضبناک و با رضایش راضی می گردد.
اگر انسانی از هوا و هوس پاک نباشد، رضا و غضب او معیار حق و باطل نخواهد بود، ولی اگر انسان کاملی از گزند هوا و آسیب هوس مصون شد، هرگونه رضا و غضب او معیار تشخیص حق و باطل خواهد بود؛ چون چنین انسان کاملی مظهر اسم راضی و غضبان حق تعالی بوده و میزان اعمال و اوصاف دیگران خواهد شد.
آیت الله جوادی آملی در مورد این مقام صدیقه طاهره(س) در کتاب فاطمه اسوه بشر می نویسد: حضرت زهرا (س) دارای مقامی باشد که رضا و غضب او موجب رضا و غضب پیامبر اکرم (ص) گردد، معلوم می شود اعمال و رفتار و کردار حضرتش هم چون اعتقاد و اندیشه و فکرش معصوم بوده و هم چون همتای گران سنگش امیرالمومنین (ع) میزان اعمال امت و مظهر رضا و سخط خدای سبحان می باشد؛ چرا که (عَلِی مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، یدورُ مَعَهُ حَیثُما دارَ)، سخن پیامبر (ص) درباره حضرت فاطمه (س) از روی علاقه فرزندی و پدری نبوده؛ چرا که آن حضرت درباره فرزندان دیگرش؛ مانند قاسم و ابراهیم چنین نفرمود. از این رو تا این مطلب مهم ادراک نشود، معنای عمیق روایت فاطمه (فاطمة بضعة منی .) درست تحلیل و توجیه نمی شود.»
اهل بیت (ع) بهترین الگوی هدایت
در نگاه دین انسان برای رسیدن به سعادت و حرکت در مسیر هدایت به الگوی مناسب و عملی نیاز دارد. فردی که همه را خوب بشناسد و هم خودش مسیر را با موفقیت طی کرده باشد و هم قادر باشد دیگران را به سوی مقصد راهنمایی کند و از خطا و گراهی در امان باشد رسول خدا (ص) است.
خداوند این الگو راه شناس و راهنما و مصون از خطا را این گونه به نیکی معرفی می کند : ((لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)) مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سر مشق نیکویی است.
البته پس از پیامبر بزرگوار اسلام (ص) خاندان مطهر او را شایسته پیروی و اطاعت معرفی فرمود : ((یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)) ای کسانی که ایمان آوردید! خدا را اطلاعت کنید و پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را اطاعت کنید.
این خاندان از هرگونه نقص و عیب و خطا و آلودگی مصون و محفوظند و در سایه این طهارت به مقصد رسیده و بر هدایت دیگران قادرند از این رو می فرماید: ((إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً)) جز این این نیست که خداوند می خواهد از شما اهل بیت (پیامبر) هر گونه پلیدی (در عقاید و اخلاق و اعمال) را بزداید و شما را در همه ابعاد پاکیزه گرداند.
آیت الله جوادی آملی در این باره می نویسد: در ضرورت الگو گرفتن از حضرت زهرا همین بس که روایات شیعه و اهل سنت حضرت فاطمه زهرا (ع) از جهات مختلف به پدرش رسول الله (ص) تشبیه می شود، عایشه می گوید : کسی را در سیما و گفتار و رفتار به گاه بر خواستن و نشستن از فاطمه (ع) به پیامبر خدا (ص) شبیه تر ندیدم. همو می گوید: هیچ کس را در حرکات بدن راه و رسم زندگی و سخن گفتن از فاطمه به رسول خدا شبیه تر ندیدم.»
چه تناسبی بین آیه کوثر و آیه غدیر است؟
پیامبر (ص) در روز غدیر از مردم پرسید: آیا به رسالت الهی خود عمل کردم و آیا نسبت به شما اولی و والی هستم؟ حاضران گفتند: آری. آنگاه فرمود: هر کس من والی و سرپرست اویم، علی(ع) والی اوست: من کنت مولاه فعلی مولاه».
در این زمینه آیه سوم سوره مبارکه مائده نازل شد و اعلام داشت که امروز کافران از کار شکنی در دین شما نومید شدند. پس از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما برگزیدم: ألیوم یئس الّذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم واخشون الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الإسلام دیناً. در این آیه دو بار واژه ألیوم آمده است.
قرآن تبیین مطالب مهم را با ألا یا الیوم آغاز می کند. در بسیاری از آیاتی که درباره احکام نازل شده، خدا نفرمود الیوم»، امّا در اینگونه موارد الیوم»، یعنی امروز خبر مهمّی رسیده و آن ولایت است که دوستان بر اثر تولّی اولیای حقّ به کمال و تمام رسیده و شادمانند و دشمنان که طمعشان قطع شده، نا امید هستند. دشمنان پیامبر اکرم(ص) میگفتند:.نتربّص به ریب المنون؛ ما مرگ پیامبر را انتظار میکشیم و با مرگ او، بساطش برچیده می شود؛ چون می توان با کتاب و قانون او مبارزه کرد، ولی با رهبر محیی و مجری قانون نمی توان مبارزه کرد.
در غدیر خم حادثه ای اتّفاق افتاد که کافران ناامید شدند، چنانکه بر اساس سوره مبارکه کوثر، خدا به پیغمبر چیزی داد که دشمن نا امید شد. پیام سوره کوثر این است که خدا به پیغمبر کوثری داد که مایه بقا و دوام نبوّتش خواهد بود. از این رو به آن حضرت می فرماید: تو ابتر، یعنی بینتیجه و عقیم نیستی، بلکه دشمن تو عقیم و کارش نافرجام است؛ إنّ شانئک هو الأبتر. کسی که کارش بیهدف است و به مقصد نمیرسد، ابتر است. بارزترین مصداق کوثر وجود مبارک فاطمهٍّ است.
آیت الله جوادی آملی در کتاب شمیم ولایت می نویسد: روزی که فاطمه چشم به جهان می گشاید و روزی که علی(ع) در غدیر خم به خلافت منصوب می شود، دوام و بقای دین تضمین می شود و دشمن در آن روز ابتر و ناامید است.
در روز غدیر والی، امام و خلیفه آمد و کافر بدخواهی که در کمین نشسته بود تا دین و نظام دینی را از ریشه براندازد، ناامید شد، زیرا فهمید که دین صاحب، متولّی، مجری و مبیِّن دارد. سپس فرمود: فلا تخشوهم دیگر از کافران نترسید، زیرا رهبر و والی دارید و از دشمن نا امید هراسی نیست.
بنابراین، امامت و ولایت و رهبری مایه امید مسلمانان و موجب نا امیدی کافران است. در اینجا سخن از مذهب و فرقه خاصّ نیست، بلکه سخن از اصل اسلام است. اگر امامت و ولایت حفظ شود، دین زنده میماند.»
حضرت فاطمه (س) حجّت الله است
وجود مبارک حضرت فاطمه (س) حجّةالله است برای اینکه اگر پیغمبر حجت است نه برای اینکه پیغمبر است برای این است که معصوم است و اگر امام، حجت است نه برای اینکه امام است بلکه برای این است که معصوم است و اگر کسی معصوم بود قول و فعل و تقریر او میشود حجت.
حالا امامت یک مقام برتر است، نبوّت یک مقام برتر است؛ ولی حجیّت قول دائر مدار عصمت است یعنی این انسان کامل معصوم است و هیچ چیزی نمیگوید مگر به دستور خدا؛ چنین کسی فعل او و قول او و تقریر او میشود حجت وجود مبارک صدیقه کبری (س) یک سلسله مقاماتی دارد که واقعاً فهم آن مقدور ما نیست.غوغای مداح اردبیلی در بیت رهبری در سالروز میلاد امالائمه حضرت فاطمه زهرا(س)
مرحوم کلینی در جلد اول کافی نقل میکند که بعد از رحلت وجود مبارک پیغمبر (ص) جبرئیل میآمد و آن معارف الهی را بیان وحوادث آینده را تشریح و بازگو میکرد. صدیقه کبری (س) هم اینها را می شنید بعد به حضرت امیر (ع) املاء میکرد و علیبنابیطالب (ع) نیز آنها را یادداشت میکرد و در نهایت مصحف فاطمه (س) نام گرفت.
آیت الله جوادی آملی با بیان این نکته می گوید: اگر خدا به حضرت ابراهیم(ع) یا برخی انبیای دیگر صحف داد به وجود مبارک صدیقه کبری(س) هم صحیفه عطا کرده است منتها این صحیفه شریعت نیست؛ ولی اخبار غیبی هست، علوم و معارف الهی هست و مانند آن. این واقعاً مقدور ما نیست که جبرئیل میآید یعنی چه؟! چگونه تنزّل میکند؟ این چه وحی ای است که بر غیر نبی میآید! چه وحیای است که بر غیر امام میآید! این چه وحیای است که بر حجّت خدا بر معصومه کبری میآید.»
ابعاد فردی و اجتماعی زندگی حضرت زهرا(س)
الگوی ارتباط شهودی با پروردگار
بیراهه نیست اگر حضرت زهرا(س) را اجتماعی ترین زن تاریخ زمان خود و اعصار بعد معرفی کنیم. این حضرت در کنار ایفای نقش های خانوادگی ، فرزندپروری و خانه داری، به مسائل اجتماعی و به ن عصر خودش هم توجه می کرد و از حوزه فردی و شخصی زندگی خودش هم غافل نبود که این جنبه شخصی بیشتر شامل ارتباط فردی با پروردگار بود. ارتباطی شهودی و معنوی که حضرت با وجود چهار فرزند و همسری امیرالمومنین (ع)از آن غفلت نمی کرد. حضرت زهرا(س)، امور و مشغله های زیادی داشت و با این که خانه او ملجأ رفت و آمد بود اما همه این ها، جا را برای عبودیت حضرت تنگ نکرده است.چهل حدیث گهربار از حضرت فاطمه زهرا(س)
شیوه تعامل یک دختر با پدر
احترامی که حضرت فاطمه(س) برای پدر خود قائل بودند، در نوع خود بی نظیر است؛ برای مثال هنگامی که حضرت علی(ع) برای خواستگاری حضرت صدیقه(س) آمده بودند، حضرت زهرا(س) به پدر خود فرمودند: پدر، نظر شما بر نظر من اولی تر است» و این یعنی احترام و تعامل یک دختر با پدر در سبک زندگی اسلامی. این در حالی است که برخی از فرزندان به دلایل مختلفی از جمله پدر و مادر را فراموش کردن (چه در قید حیات و چه بعد از مرگ)، رعایت نکردن احترام آن ها و . عاق والدین می شوند.
ارتباط با فرزند
اگرچه فرهنگ سنتی در بسیاری از خانواده های ایرانی کار مرد را در منزل نکوهش می کند اما دانستن این نکته که حضرت علی(ع) در امور منزل مشارکت جدی داشتند بسیار جالب توجه است. امیرالمومنین (ع) با این که مرد کارزار و فردی اجتماعی و ی است، مشارکت زیادی در منزل دارد و در اموری مثل نظافت منزل، رتق و فتق امور فرزندان، کمک به پخت غذا و . با فاطمه زهرا(س) همراهی می کند. در بحث مادری هم ارتباط حضرت زهرا (س) با فرزندان، ارتباطی عمیق و قابل الگوگیری است. روایت های زیادی از رفتار مادرانه ایشان وجود دارد شامل: در آغوش گرفتن فرزندان، آموزش دادن، قصه گفتن و بازی کردن با آن ها که همه در زمره آموزه های نوین روان شناسی به شمار می رود. این ها چیزهایی است که کهنه نمی شود و مادران امروز به آن نیاز دارند. امروز شاهدیم مادرانی به صورت فانتزی کودکان خود را بزرگ و بچه ها را از روابط گرم مادرانه محروم می کنند.
مدیریت عواطف در زندگی خانوادگی
یکی از مسائلی که سبب می شود زوجین کمتر به مسائل خانواده و روابط همسری بیندیشند، مشغله های مادی و اقتصادی است. زندگی خانوادگی دختر پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) هم خالی از دغدغه های مادی نبوده اما این مسئله سبب نشده است که دغدغه های مادی، جای اهداف اصلی زندگی را بگیرد. حضرت زهرا(س) در کنار شرایط سخت مادی، مادر چهار فرزند است. با این حال جایگاه امیرالمومنین(ع) در زندگی او محفوظ و نقش مادری، جا را برای نقش همسری تنگ نکرده است. مدیریت عواطف حضرت زهرا(س) مثال زدنی است؛ محبت ایشان به پیامبر(ص) طوری است که او را ام ابیها» می کند؛ محبت به فرزندان، او را مادری دلسوز و محبتش به امیرالمومنین(ع) او را به یک انسان عاشق تبدیل کرده است. در واقع همه اطرافیان نزدیک از عواطف او بهره مند می شوند اما در جهات مختلف. این الگو نشان می دهد برخلاف برخی نظریات امروزی، مدیریت عاطفه در مقدورات یک زن هست و کاملا قابل الگوگیری است، بدون این که موازنه روابط به هم بخورد. در واقع این مدیریت عواطف یک شاخص در زندگی حضرت زهرا (س) است که می شود در طول تاریخ از آن بهره برد.
نمونه بارز پرسشگری و مطالبه گری
حضرت زهرا (س) نمونه بارز مطالبه گری هستند که این خصوصیت را به شکل بارز و نمایان در زندگی نامه حضرت زینب(س) نیز مشاهده می کنیم. این مطالبه گری و پیگیری در کنار توجه به حیا، ادب و جدیت بوده است.
خطبه حضرت زهرا(س) در مسجد کوفه نمونه بارز مطالبه گری یک زن در تاریخ است. به جرئت می توان گفت پابرجایی اسلام نتیجه مطالبه گری و روحیه سخت کوشانه و پیگیری های حضرت زهرا (س) است.
الگویی نمونه در همسایه داری
میزان توجه حضرت زهرا(س) به همسایگان شان به حدی بود که گاهی فرصت نداشتند برای خودشان دعا کنند. این نکته مسئولیت اجتماعی ایشان را نشان می دهد.
بهترین کاری که یک نفر می تواند در حق دوست و افراد مهم زندگی اش انجام دهد دعا و درخواست نیکی و خیر است زیرا کسی که در حق دیگری خیری را بخواهد پس به صورت عملی نیز پیگیری می کند و خواستن خوبی دیگران باعث شکل گیری محبت عمیق می شود. مسئولیت اجتماعی یعنی من مسئولیت مسائل مربوط به جامعه و همسایه ام را می پذیرم و تلاش مستمر می کنم.
توجه ویژه به فعالیت های اجتماعی
فاطمه زهرا(س) به شکل های مختلف با جامعه ارتباط داشت. خانه اش محل رفت و آمد بخشی از بدنه اجتماعی است. گاهی کسانی پیش پیامبر می آمدند و درخواست کمک می کردند که ایشان، آن افراد را به منزل دخترش ارجاع می داد. این نشان می دهد، خانه حضرت زهرا(س) و شخص این بانو، ملجأ مددکاری اجتماعی است. در موارد زیادی ن از پایگاه های متفاوت اجتماعی، اختلافات خود را پیش حضرت زهرا(س) مطرح می کردند و حضرت، نقش قاضی را ایفا و اختلافات آن ها را داوری می کرد. داوری های عادلانه ایشان به میزان زیادی در جامعه ن امیدوارکننده بود. حل و فصل نیازمندی های علمی و پاسخ گویی به سوالات علمی و دینی گروه های مختلف جامعه به ویژه ن از دیگر فعالیت های اجتماعی بانوی اول اسلام است.
ابراز علاقه به همسر
بعد حقوقی در زندگی خانوادگی، تابع یک سری قوانین معین است که در شرایط خاص ممکن است تغییر کند اما در همین باره مسائلی وجود دارد که در طول زمان ثابت و تابع اصول اخلاقی است؛ برای مثال توصیه شده است که زن و شوهر باید طراوت زندگی را در دوران زندگی حفظ کنند. حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) ۹ سال زندگی مشترک داشتند و در این مدت از عشق، علاقه و طراوت رابطه آن ها کم نشد. از دیگر نشانه های ارتباط سالم زوجین، ابراز عشق و علاقه زن و شوهر به یکدیگر است به گونه ای که بچه ها احساس کنند رابطه ای گرم و انرژی مثبت داخل خانه وجود دارد. این احساسات به علاوه احترام متقابل، توقعات منطقی، ایثار و گذشت و همچنین مشارکت در امور روزمره زندگی، چیزی است که در زندگی حضرت زهرا (س) موج می زد و بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال، خانواده امروزی هنوز به این الگوی روابط زوجیت نیاز دارد.
مهربانی و شفقت نسبت به شوهر
زندگی مشترک آن بزرگوار نیز سرشار از احترام، اطاعت، مهربانی، شفقت و بردباری بود. جالب است بدانید که گریه انواع مختلفی دارد و همین جا باید به شفقت و مهربانی حضرت زهرا(س) نسبت به امیرالمومنین (ع) اشاره کرد. هنگامی که حضرت علی(ع) آماده عزیمت به میدان جنگ می شد، حضرت زهرا (س) از روی مهربانی اشک می ریختند.
چرا روز ولادت ایشان روز زن یا مادر نامیده میشود؟
از باب مادر بهترین مادر و از باب زن و همسر نمونه بارز بهترین همسر است چرا که وقتی ایشان از حضرت علی میپرسند آیا از من راضی هستی یا نه علی (ع) گفت، ۹ سال با هم زندگی کردیم و نشد یکبار از من خواستهای داشته باشی و حضرت زهرا میفرمایند از پدرم شنیدهام که نکند از همسرت خواستهای داشته باشی که او نتواند آن را بر آورده کند که نه در دنیا عاقبت بخیر میشوی نه در آخرت و سپس به امیر المومنین میگویند اگر از من رضایت دارید دست هایت را رو به آسمان بالا ببر و بگو من فاطمه را حلال میکنم.
علی (ع) میفرمایند: لطف تو یک لحظه از من دریغ نشد و تو حتی یک لحظه از من خواستهای نداشتی.
آیا خانمی که ۹ سال از همسر خود هیچ خواستهای ندارد نمیتواند الگوی ن عالم باشد پس ارزشهای حضرت فاطمه زهرا (س) بسیار بیشتر است از صحبت هایی که ما میکنیم و شاید نامگذاری روز زن در روز میلاد آن حضرت کار بسیار شایستهای باشد و شخصیت او میتواند الگوی مناسبی برای ن عالم باشد
جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۵
کد مطلب: 7581
از روایات اهلبیت علیهمالسلام استفاده میشود که یکی از مشهودات محتضر در اولین مراحل انتقال که از علائم پایان یافتن دوران زندگی دنیا و آغاز حیات برزخی است، مشاهده فرشتگانی است که از طرف خدای تعالی مأمور قبض روح هستند.
به گزارش جهان نيوز، درباره مرگ و معاد در روز قیامت مطالب مهمی در آیات قرآن کریم و روایتهای ائمه اطهار علیهمالسلام عنوان شده است. مجموع روایتها و آیات قرآن، بیان میکند که مرگ و معاد برای انسان مؤمن همراه با آسایش و راحتی خواهد و در مقابل، مرگ و معاد برای هر انسان گناهکار و فاجری همراه با عذاب و سختی است. اما در این میان سؤالاتی به ذهن خطر میکند؛ اینکه چگونه بعد از پوسیده شدن بدنها در معاد همراه با جسم و بدن مادی حاضر میشویم؟ آیا در لحظه مرگ ملکالموت را با چشم خودمان میبینیم؟ اصولاً در زمان مرگ چه فکری به ذهن انسان میرسد؟ چطور بعضی از علما از مرگ خود اطلاع داشتند و آیا ما هم میتوانیم از زمان و مکان مرگ خودمان باخبر شویم؟
در قالب پرسش و پاسخهایی با آیتالله شیخ حسین انصاریان، سخنران مذهبی و پژوهشگر و نویسنده اسلامی، به این گونه سؤالات پرداخته ایم. آن طور که این کارشناس اسلامی شرح میدهد، از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده میشود که یکی از مشهودات محتضر در اولین مراحل انتقال که از علائم پایان یافتن دوران زندگی دنیا و آغاز حیات برزخی است مشاهده فرشتگانی است که از طرف حضرت باری تعالی مأمور قبض روح هستند. البته انتظار اینکه فرشتگان قبض روح همانند اجسام مادی قابل رؤیت باشند انتظاری نامعقول است، چراکه فرشتگان ازجمله موجودات مجردند. شاید بتوان گفت فرشتگان میتوانند به شکلهای مختلف متمثّل شوند در این صورت است که انسان میتواند آنها را مشاهده کند.
همان طور که در جریان حضرت مریم سلامالله علیها فرشته بزرگ الهی به صورت انسانی موزون بر مریم ظاهر شد. محتضر در لحظهای که ملکالموت را میبیند و جهان ناآشنای بعد از مرگ را مشاهده میکند متوجه میشود که زندگی دنیایی او سپری شده و در آستانه عالم آخرت قرار گرفته است. در این موقع سخت نگران و مضطرب میشود و دچار شدیدترین فشار روحی میشود. به موجب روایاتی که از اولیای دین رسیده است این ساعت برای آدمی از ساعات بسیار سنگین و دشوار است.
جسم همراه روح در روز معاد
معاد جسمانی یعنی چه؟ چگونه است که در قیامت و روز معاد با جسم دنیایی برانگیخته میشویم؟
در مورد معاد جسمانی و حقیقت آن گفتههای متفاوتی وجود دارد. مشهورترین نظریه، نظریه متکلمان اسلامی است که میگویند: خداوند اجزای پراکنده بدنها را جمع کرده و از آن بدنی مانند بدن نخستین میآفریند و نفس را به آن بازمیگرداند. در این صورت این بدن هرچند غیر از بدن نخست نخواهد بود ولی همین مقدار در تأیید معاد جسمانی کافی است و هرگز لازم نیست که همان بدنِ نخست برگردد؛ زیرا عینیت با آفرینش مجدد قابل جمع نیست فقط چیزی که میتواند درباره بدن دّم درست باشد، عنوان همانند بودن است.»
در آیات قرآنی به چنین همانندی اشاره شده است که در سوره یس میفرماید: أَوَ لَیسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ؛ آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد که پس از مرگشان همانند آنان را بیافریند؟»
بنابراین معاد با بدنی خواهد بود که از نظر ماده همان بدن نخستین است که صورت خود را از دست داده بود و بار دیگر صورت نخست را با آفرینش مجدد بازیافت. به خاطر همین اصل است که انسانی که از دوران کودکی به پیری میرسد یک انسان است هر چند در گردونه زمان صورتها و هیئتهایی را از دست داده و صورتها و هیئتهای جدیدی را به دست آورده است. از این جهت جوان جنایتکار را در دوران پیری قصاص میکنند و هرگز کسی اعتراض نمیکند که شما انسان غیر جانی را قصاص کردهاید.
بنابراین ماده بدن انسان در قیامت همین بدن دنیایی است اما از نظر خصوصیات بدن و حیات آخرتی قابل قیاس با بدن و حیات دنیایی نیست و اگر بنا بود حیات اخروی مانند خصوصیت حیات دنیوی باشد به هم زدن نظام آفرینش و تجدید همان حیات با تمام آن جریانها و خصوصیات کاری بیهوده است. آیات قرآن کریم نیز بر معاد جسمانی به طور روشن تأکید دارند.
آنجا که در سوره طه میفرماید: مِنْهَا خَلَقْنَاکمْ وَ فِیهَا نُعِیدُکمْ وَ مِنْهَا نُخْرِجُکمْ تَارَةً أُخْرَی؛ ما شما را از آن [= زمین] آفریدیم؛ و در آن بازمیگردانیم؛ و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون میآوریم» همچنین در سوره نور آیه 24 میفرماید: یوْمَ تَشْهَدُ عَلَیهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ؛ در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنها به اعمالی که مرتکب میشدند گواهی میدهد.» در سوره نساء آیه 56 هم به این موضوع اشاره شده است که: إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا بِآیاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً کلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیرَهَا لِیذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزِیزاً حَکیماً؛ کسانی که به آیات ما کافر شدند، بهزودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهای دیگری به جای آن قرار میدهیم تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر میدهد).» همچنین در سوره سباء آیه هفتم میفرماید: وَ قَالَ الَّذِینَ کفَرُوا هَلْ نَدُلُّکمْ عَلَی رَجُلٍ ینَبِّئُکمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ؛ و کافران گفتند: آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر میدهد هنگامی که (مُردید و) سخت از هم متلاشی شدید، (بار دیگر) آفرینش تازهای خواهید یافت؟»
اطلاع برخی از علما از زمان مرگ خودشان
درباره آگاهی از مرگ در قرآن کریم میخوانیم که خدای متعال چنین علمی را مختص به خود و در اختیار خود میداند. از طرف دیگر در روایات آمده که ائمه اطهار علیهم السلام و بعضی از علمای دینی از زمان مرگ یا شهادت خود اطلاع داشتند. چطور این دو مطلب را به ظاهر متضاد را میتوان با هم جمع کرد؟
از طرفی خداوند در سوره مبارکه لقمان آگاهی از قیامت، نزول باران، چگونگی جنین در رحم مادر، اموری را که انسان در آینده انجام میدهد و محل مرگ او را در اختیار خود میداند و دیگران به آن راهی ندارند. حتی در مورد سؤال مذکور میفرماید: وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَی أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست میآورد و هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد. خداوند عالم و آگاه است.»
از سوی دیگر هم در تاریخ و روایات متعددی میخوانیم که ائمه اطهار علیهم السلام و حتی بعضی از اولیاء اللَّه غیر از امامان از مرگ خود خبر دارند و یا محل دفن خود را بیان کردند. از جمله در حوادث مربوط به کربلا، در روایات آمده است که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و یا حضرت امیر مؤمنان و انبیای گذشته علیهم السلام از وقوع شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش در این سرزمین خبر دادهاند و در کتاب کافی هم بابی در زمینه آگاهی ائمه علیهم السلام از زمان وفاتشان وجود دارد.
بنابراین در جمع بین این دو مطلب و تعارض ظاهری که وجود دارد باید بگوییم آگاهی بر پارهای از این امور به صورت علم اجمالی- آن هم از طریق تعلیم الهی- هیچ منافاتی با اختصاص علم تفصیلی آنها به ذات پاک خداوند ندارد و همان طور که گفتیم همین اجمال نیز ذاتی و استقلالی نیست بلکه جنبه عرضی و تعلیمی دارد و از طریق تعلیم الهی است، به مقداری که خدا میخواهد و صلاح میداند.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که یکی از یاران حضرت سؤال کرد که: آیا امام علم غیب میداند؟ امام فرمودند: لا وَلکنْ اذا ارادَ أن یعْلَمَ الشَّی ءَ اعْلَمَهُ اللَّه ذلک» یعنی امام علم غیب را ذاتاً نمیداند ولی هنگامی که اراده کند چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد.»
پس قاعده کلی در این مورد عدم آگاهی از زمان مرگ است ولی به طور استثنا گاهی عدهای از افراد که در تهذیب نفس و تزکیه روح کوشیدهاند و در طریق بندگی خدا ثابتقدم باشند. مانند مرحوم شیخ مرتضی طالقانی، حکیم هیدجی، مرحوم آیتالله حجّت کوه کمره ای، پدر آیتالله اراکی، میرزا محمود شیخ الاسلام، آیتالله شاهآبادی، آیتالله سید احمد خوانساری و. به تعلیم الهی از زمان مرگ خود آگاه میشوند.
فواید و آثار بیاطلاعی از زمان مرگ
ندانستن زمان مرگمان چه فایدهای دارد؟
عدم آگاهی از زمان مرگ برای عموم مردم یکی از الطاف الهی است و از اسباب زنده ماندن انسان تا اجل محدود و مقرّر است و اگر انسان از مکان و زمان مرگ خود آگاه بود نور امید در زندگی او خاموش میشد و دست از هرگونه تلاش و فعالیت میکشید و چه بسا قبل از رسیدن اجل مقرّر از غم و ناامیدی جان میداد.
این نوع بیاطلاعی نسبت به زمان مرگ، اثر تربیتی هم دارد؟
یکی از اثرات مهم تربیتی جهل به مرگ این است که انسان عاقل همیشه آماده سفر قیامت است و هر لحظه احتمال فرا رسیدن مرگ را میدهد از این رو کمتر گناه میکند و اگر احیاناً مرتکب گناه و خطایی شد درصدد جبران آن برآمده و به درگاه الهی توبه میکند اما اگر از زمان مرگ آگاه باشد ممکن است دست به هر کاری بزند به این بهانه که فعلاً فرصت دارم و در آینده توبه خواهم کرد.
در زمان جان دادن به چه فکر میکنیم؟
برای آن که سختیها و سکرات مرگ بر ما آسان شود چه باید کرد؟
از لحظات حساسی که آدمی را سخت در فکر فرومیبرد، لحظه احتضار و پایان عمر انسانها است. در آن لحظه که کار از کار گذشته و اطرافیان مأیوس و ناامید به شخص محتضر نگاه میکنند و میبینند که با زندگی وداع میکند و هیچ کاری از دست هیچ کس ساخته نیست.
اطرافیان فقط ظواهر حال محتضر را میبینند اما از چگونگی انتقال او از این سرا به سرای دیگر و طوفانهای سختی که در این لحظه برپا است بیخبرند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بسیار زیبا و روشن این لحظات حساس را ترسیم میکنند و میفرمایند:
سکرات مرگ و حسرت از دست دادن نعمتهای دنیا به او هجوم میآورد. اعضای بدنش به سستی میگراید و رنگ از چهره او میپرد. سپس پنجه مرگ در او نفوذ بیشتر میکند، آن چنان که زبانش از کار میافتد. در حالی که در میان خانواده خود قرار دارد با چشم میبیند و با گوش میشنود (اما یارای سخن گفتن در او نیست) در این میاندیشد که عمر خویش را در چه راهی تباه کرد؟ دوران زندگی خود را در چه راهی گذراند؟. انگشت حسرت به دهان میگیرد.»
از روایات استفاده میشود که لحظه جان کندن بر مؤمنان حقیقی آسان میگذرد و بر اساس بعضی از روایات مانند آن است که انسان گل خوشبویی را بو میکند و ناگهان خود را در باغهای بهشت ببیند. اما برای کسانی که گاهی گرفتار گناه و غفلتی شدهاند، جان کندن سخت خواهد بود و این سختی و فشار برای پاک شدن از تاریکیها و آلودگیها است.
روشهایی برای آسان شدن سکرات موت
اما با این وجود در روایات اموری برای آسان شدن سکرات موت ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
1- انفاق و عمل صالح: پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: قَدِّم مالَک أمامَک یسُرُّک اللِّحاقُ به؛ دارایی خود را پیش از خود بفرست تا پیوستن به آن شادمانت کند.»
2- ترک گناه: پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در سفارش به مردی فرمودند: از خواهشها کم کن تا تحمل فقر و ناداری بر تو آسان شود و از گناهان بکاه تا مرگ بر تو آسان شود.»
3- امام صادق علیه السلام میفرمایند: هر کس دوست دارد خدای عزوجل سکرات مرگ را بر او سبک گرداند باید به خویشانش رسیدگی و به پدر و مادرش نیکی کند.»
4- کثرت صلوات بر محمد و آل محمد صلوات اللَّه وسلامه علیهم أجمعین.
5- طول دادن قنوت که در روایت نبوی صلیالله علیه و آله آمده است: طُولُ القُنُوت فِی الصلاةِ یخَفِّفُ سکراتِ المَوْتِ»
6- زیارت سیدالشهداء علیه السلام، ابن قولویه در کامل ایارات روایتی نقل کرده که از جمله آثار زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام آسانی سکرات مرگ است.
7- یاد مصائب امام حسین علیه السلام و گریه در عزای خاندان رسالت نیز در آسانی سکرات مرگ نقش مؤثری دارد و روایات زیادی در این زمینه از معصومین علیه السلام به ما رسیده است.
8- شیرین کردن کام دوستان خدا- چه کام ظاهری چه کام باطنی- از طریق حل مشکلات او یکی از پیامدهایش رفع تلخکامی در دم مرگ است.
9- زیاد گفتن ذکر لاحول ولاقوة الّا باللَّه.
10- تلاوت مستمر سورههای یاسین، صافات، نازعات، زال.
11- محبت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام.
12- پوشاندن و اطعام دادن.
13- خواندن نماز در شب هفتم ماه رجب (چهار رکعت).
14- خواندن کلمات فرج (لا اله الا اللَّه الحلیم الکریم.).
15- خواندن دعای: اعْدَدْتُ لکلِّ حول لا اله الا اللَّه.» ده مرتبه در روز.
سختترین زمان برای ما
آیا موقع جان دادن ملکالموت را میتوانیم ببینم؟
از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده میشود که یکی از مشهودات محتضر در اولین مراحل انتقال که از علائم پایان یافتن دوران زندگی دنیا و آغاز حیات برزخی است مشاهده فرشتگانی است که از طرف حضرت باری تعالی مأمور قبض روح هستند.
البته انتظار این که فرشتگان قبض روح همانند اجسام مادی قابل رؤیت باشند انتظاری نامعقول است، چراکه فرشتگان از جمله موجودات مجردند. شاید بتوان گفت فرشتگان میتوانند به شکلهای مختلف متمثّل شوند در این صورت است که انسان میتواند آنها را مشاهده کند. چنانچه در جریان حضرت مریم علیها السلام فرشته بزرگ الهی به صورت انسانی موزون بر مریم ظاهر شد.
محتضر در لحظهای که ملکالموت را میبیند و جهان ناآشنای بعد از مرگ را مشاهده میکند متوجه میشود که زندگی دنیایی او سپری شده و در آستانه عالم آخرت قرار گرفته است. در این موقع سخت نگران و مضطرب میشود و دچار شدیدترین فشار روحی میشود. به موجب روایاتی که از اولیای دین رسیده است این ساعت برای آدمی از ساعات بسیار سنگین و دشوار است.
امام سجاد علیه السلام میفرمایند: سختترین ساعات برای فرزند آدم سه ساعت است. اول ساعتی است که ملک الموت را میبیند. دوم ساعتی است که از قبر برمیخیزد. سوم ساعتی است که در پیشگاه الهی قرار میگیرد. سپس یا به سوی بهشت میرود و یا روانه آتش میشود.»
البته این نکته نیز نباید فراموش شود که ملک الموت برای قبض روح افراد برای انواع و اصناف مردم به صورتهای مختلف ظاهر میشود. در روایتی میخوانیم ابراهیم خلیل علیه السلام به ملک الموت گفت: آیا میتوانی با آن صورتی که روح فاجر را قبض میکنی خودت را به من نشان دهی؟ ملک الموت عرض کرد: تو طاقت و تحمل آن را نداری.
حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: چرا، ملک الموت عرض کرد: صورت خود را از من برگردان و سپس مرا ببین. حضرت ابراهیم علیه السلام بدین طریق به ملک الموت نظر کرد. ناگهان دید مرد سیاه چهرهای با موهای راست شده و بوی متعفن و با لباسهای سیاه به طوری که از دهان و از دو سوراخ بینی او دود و آتش زبانه میکشد در مقابل او حاضر است. حضرت ابراهیم علیه السلام با دیدن او غش کرد و سپس به هوش آمد و فرمود: اگر شخص فاجر در هنگام موت غیر از این منظره نبیند برای او کافی خواهد بود.
در روایت دیگری از پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله آمده که فرمودند: سوگند به آن که جانم در دست او است مشاهده ملک الموت سختتر از هزار ضربه شمشیر است.»
بنابراین عزرائیل که میتواند برای قبض روح فاجر خود را به صورتی درآورد که حضرت ابراهیم خلیل از هول و هراس آن غش کند، خواهد توانست در هنگام قبض روح مؤمن خود را به شکلی درآورد از حیث زیبایی و جمال که محتضر قدرت تحمل نداشته و از شدت لذّت و جذابیت او خودبهخود جان تسلیم کند.
برزخ، قبر است
میدانیم که بعد از مرگ دنیایی به برزخ منتقل میشویم. عالم برزخ چگونه جایی است؟
در لغت عرب حدّ فاصل بین دو چیز را برزخ میگویند و چون جهان بعد از مرگ حدّ فاصل بین زندگی موقت دنیا و حیات جاودان عالم آخرت است، در قرآن شریف و روایات اولیای دین آن عالم به نام برزخ خوانده شده است.
بر اساس جهانبینی مکتب پیامبران الهی، با سپری شدن دوران زندگی دنیا و فرارسیدن مرگ، روح آدمی از بدن جدا میشود به عالم برزخ منتقل میشود و در آن سرای، به حیات خویش ادامه میدهد. اگر متوفی از گروه پاکان و نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم است و اگر از گروه بدان و گناهکاران باشد، به کیفر کارهای ناپسند خود معذّب خواهد بود و این وضع همچنان باقی و برقرار است تا زمانی که قیامت برپا شود. مردم به فرمان الهی از قبرها برانگیخته شوند و برای رسیدگی به حسابهای خود در محکمه عدل الهی حضور یابند.
از امام صادق علیه السلام نقل شده که: البَرْزَخُ هُوَ القَبْرُ وَهُوَ الثَّوابُ والعِقابُ بَینَ الدُّنیا وَالآخرة؛ برزخ قبر است و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است.»
آیات و روایات زیادی بر عالم برزخ دلالت دارد از جمله این آیه شریفه است که میفرماید: وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ؛ و پیش رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته میشوند.
ماجرای فدک تبدیل به جریانی شد که ظلم و غاصب بودن دستگاه حکومت را فاش میکرد و تا مدتها بهعنوان ابزار تبلیغاتی و یکی از نقطههای ضعف مهم دستگاه خلافت بهحساب میآمد که بههیچوجه نمیتوانستند آن را حل کنند.
در گفتوگو با حجت الاسلام رضا صدر، استاد حوزه و پژوهشگر اسلامی به بررسی رویدادها و اتفاقات حول محور فدک پرداخته ایم. آن طور که این کارشناس دینی توضیح میدهد، دلایل و شواهد زیادی در مورد واگذاری فدک به حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها وجود دارد. به عنوان مثال در زمانی که پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله زمین فدک را به حضرت زهرا سلامالله علیها میبخشیدند این کار را در مقابل مردم انجام دادند تا دیگران شاهد این هدیه دادن حضرت باشند. حتی برای آن سندی تنظیم کردند و آن را در اختیار ایشان قرار دادند. شاهدانی هم آوردند و در حضور آنها سند را به حضرت زهرا سلامالله علیها سپردند. از طرف دیگر حضرت زهرا سلامالله علیها در همان دوران زندگی رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله فدک را در اختیار گرفته و آن را به تصرف خود درآوردند. حتی آیهای از قرآن کریم مبنی بر به تملیک درآمدن فدک برای حضرت زهرا سلامالله علیها نازل شده است. به این ترتیب بر اساس اسناد و مدارک تاریخی بعد از نزول قرآن به دستور خدای متعال با توجه به اینکه یک قانون الهی و پشتوانه قرآنی بود و با توجه به تمام جنبههای عرفی و قانونی دیگر مانند تنظیم سند و مکتوب کردن و نوشتن در حضور شاهد و سپردن آن به حضرت زهرا سلامالله علیها، همه موارد و نکات محق بودن آن حضرت وجود دارد. با این وجود منافقین با جرأت فدک را غصب کردند.
فدک؛ موضوع مهمی در تاریخ اسلام
چه شد که ماجرای زمین فدک به عنوان یک موضوع مهم در تاریخ بهجا مانده است؟
فدک، قطعه زمینی بود که پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله در دوران حیات خود آن را به حضرت فاطمه سلامالله علیها هدیه کردند. از آن زمان، فدک در اختیار آن بانوی مکرم قرار گرفت؛ اما وقتی نبی مکرم اسلام از دنیا رفتند، عدهای علم مخالفت برداشتند و در عین اینکه حق خلافت و بر امور مسلمین را از امام علی علیه السلام غصب کرده بودند، زمین فدک را هم مصادره کردند.
آنها که قدرت و حکومت را بر خلاف واقعه غدیر و سفارشهای مکرر و مؤکد رسول خدا صلیالله علیه و آله در اختیار خودشان گرفته بودند، نمیخواستند امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها از عواید آن زمین بهرهای ببرند و آن را در راه ترویج و تبلیغ حق و اسلام ناب مصرف کنند. به همین علت زمین فدک را موضوع کشمکش قرار گرفت و این حق را از دختر رسول خدا صلیالله علیه و آله غصب کردند.
حضرت زهرا سلامالله علیها حق خود را مطالبه کردند اما خلیفه اول در برابر مبارزات پیدرپی آن حضرت پایداری کرد و راضی نشد حق ایشان را باز پس بدهد. حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها هم در چنین شرایطی از طریق مبارزات خود، ستمکاری و ظلم دستگاه خلافت را و حقانیت خود را برای جهان اسلام اثبات کردند.
از آن زمان فدک برای دستگاه حکومت به عنوان نقطه انفجاری شد و تا ابد در گلوی آنها گیر کرد.
همین طور است. ماجرای فدک تبدیل به جریانی شد که ظلم و غاصب بودن دستگاه حکومت را فاش میکرد و تا مدتها به عنوان ابزار تبلیغاتی و یکی از نقطههای ضعف مهم دستگاه خلافت به حساب میآمد که به هیچ وجه نمیتوانستند آن را حل کنند یا از بین ببرند.
رد فدک به اولاد حضرت زهرا سلامالله علیها و باز پس گرفتن چندباره آن
ظاهراً در دورانی هم زمین فدک را به سادات برمیگرداندند. آیا این مطلب صحت دارد؟
گاهی اوقات برای اینکه نظر مردم را به خود جلب کنند و یا سادات و شیعیان را با خود همراه کنند، فدک را به آنها برمیگرداندند. وقتی معاویه ملعون حکومت اسلام را غصب کرد، خودسرانه یک سوم فدک را به مروان بخشید، یک سوم را به پسرش یزید و یک سوم دیگر را هم به عمر بن عثمان داد.
زمانی هم که مروان خلیفه شد، همه فدک در اختیار او بود و او هم آن زمین را به پسر خودش یعنی عبدالعزیز داد. عبدالعزیز هم سیره پدرش را ادامه داد و فدک را به پسرش عمر داد؛ اما وقتی عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، راضی نشد فدک را غصب کرده باشد و به همین دلیل آن را به فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها یعنی امام زینالعابدین علیه السلام باز پس داد. به این ترتیب در دوران حکومت عمر بن عبدالعزیز فدک در اختیار فرزندان و نسل حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها قرار داشت.
چطور شد که دوباره فدک را از اختیار ائمه اطهار علیهمالسلام خارج کردند؟
غصب دوباره فدک به دوران حکومت یزید بن عاتکه برمیگردد. وقتی او به حکومت رسید و خلافت را در دست گرفت، یک بار دیگر روش خلفای غاصب و ظالم را در پیش گرفت و فدک را از ائمه اطهار علیهم السلام گرفت. در عوض آن را به دست فرزندان مروان سپرد. این ماجرا ادامه داشت تا زمانی که خلافت از آنها هم گرفته شد و دوران حکومت آنها هم به سر آمد.
سفاح که حاکم و خلیفه شد، دوباره به فکر فدک افتاد و آن را به عبدالله بن حسن داد. وقتی هم که ابوجعفر بر فرزندان حسن غضب کرد، فدک را از آنها گرفت. دوباره مهدی آن را به فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها برگرداند. بعد از آن هم موسی پسر مهدی و هارون آن زمین را پس گرفتند. فدک در اختیار آنها بود تا زمانی که مأمون به خلافت رسید و آن را یک بار دیگر به فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها رد کرد.
دلایل تصمیم مأمون به برگرداندن فدک به فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها
چرا مأمون چنین تصمیمی گرفت؟ به هر حال او امام رضا علیه السلام را به مرو تبعید کرده و ایشان را به شهادت رساند؟ دلیل ای حقجویی و پس دادن فدک به فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها توسط او چه بود؟
ماجرا از این قرار بود که یکبار که مأمون در مجلس قضاوت نشسته بود، نامهای را به او دادند. آن نامه را خواند و گریه کرد. از حاضرین در مجلس سؤال کرد که وکیل حضرت زهرا سلامالله علیها چه کسی است؟ پیرمردی بلند شد و خودش را به عنوان وکیل معرفی کرد. مأمون درباره فدک با او مباحثه و مناظره کرد و در آخر پیرمرد توانست حقانیت حضرت زهرا سلامالله علیها مبنی بر اختیاردار بودن فدک را ثابت کند. مأمون هم دستور داد که قبال فدک را به او دادند. به این ترتیب یک بار دیگر فدک در دوران مأمون به فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها برگردانده شد.
شواهد و مدارک حقانیت فدک
چه شواهدی وجود دارد که زمین فدک به عنوان ملک حضرت زهرا سلامالله علیها است؟
دلایل و شواهد زیادی در این مورد وجود دارد؛ مثلاً زمانی که پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله زمین فدک را به حضرت زهرا سلامالله علیها میبخشیدند این کار را در مقابل مردم انجام دادند تا دیگران شاهد این هدیه دادن حضرت باشند. حتی برای آن سندی تنظیم کردند و آن را در اختیار ایشان قرار دادند. شاهدانی هم آوردند و در حضور آنها سند را به حضرت زهرا سلامالله علیها سپردند.
از طرف دیگر حضرت زهرا سلامالله علیها در همان دوران زندگی رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله فدک را در اختیار گرفته و آن را به تصرف خود درآوردند. حتی آیهای از قرآن کریم مبنی بر به تملیک درآمدن فدک برای حضرت زهرا سلامالله علیها نازل شده است.
به این ترتیب بر اساس اسناد و مدارک تاریخی بعد از نزول قرآن به دستور خدای متعال با توجه به اینکه یک قانون الهی و پشتوانه قرآنی بود و با توجه به تمام جنبههای عرفی و قانونی دیگر مانند تنظیم سند و مکتوب کردن و نوشتن در حضور شاهد و سپردن آن به حضرت زهرا سلامالله علیها، همه موارد و نکات محق بودن آن حضرت وجود دارد. با این وجود منافقین با جرأت فدک را غصب کردند.
دوباره در برههای دیگر از تاریخ، حق را ضایع کردند. این دست به دست کردن و غصب فدک تا چه زمانی ادامه داشت؟
بله. وقتی فدک به امام رضا علیه السلام به عنوان اولاد حضرت زهرا سلامالله علیها برگردانده شد، فدک در اختیار این خاندان بود تا دوران متوکل عباسی که فدک را غصب کرده و آن را به عبدالله بن عمر بازیار بخشید.
عواید فدک و درختهایی که نبی مکرم اسلام کاشته بود
عواید فدک چه بود که فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها از آن به عنوان ابزاری در راستای تبلیغ اسلام استفاده میکردند؟
در فدک یازده درخت خرما وجود داشت که پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله آنها را کاشته بودند. فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها آن خرماها را میچیدند و در زمان حج به حاجیان هدیه میکردند. حاجیان هم در راستای تبلیغ اسلام کمکهایی انجام میدادند. به این صورت اموال زیادی نصیب ایشان میشد؛ اما همین درختها را بشران بن بنیامیه به دستور عبدالله بن عمر بازیار قطع کرد و از بین برد.
اشاره کردید که درباره زمین فدک نازل شده که حقانیت این مطلب را تائید میکند. درست است؟
بله. زمانی که آیه و آت ذالقربی حقه»بر رسول خدا صلیالله علیه و آله نازل شد، جبرئیل علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: إعط فاطمه فدکا؛ فدک را به فاطمه سلامالله علیها ببخش.» رسول خدا صلیالله علیه و آله ماجرای نزول آیه شریفه و دستور خدای متعال را به حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها اطلاع داده و ادامه داد: دخترم فدک مال توست. در آن تصرف نما هرچند که میدانم عدهای بعد از من آن را غصب میکنند و از دست تو میگیرند.»
حضرت فاطمه سلامالله علیها جواب دادند: ای رسول خدا! تا زمانی که زنده هستی من هرگز در زمینها و باغهای فدک تصرف نخواهم کرد. تو بر سزاوارتر هستی و اموال من از آن توست؛ اما برای اثبات حق من در فدک، سند و مدرک آن را محکم فرما.»
به همین علت رسول خدا صلیالله علیه و آله مردم را در خانه خود جمع کرده و این دستور خدای متعال به همه مردم اطلاع دادند تا همه شاهد این قضیه بوده و شاهد باشند که آن حضرت در زمان حیات خود فدک را به حضرت زهرا سلامالله علیها بخشیدهاند.
آیا در آن زمان خلفای بعدی از ماجرای هدیه رسول خدا صلیالله علیه و آله باخبر نشدند که پس از رحلت ایشان، آن زمین را غصب کردند؟
آن طور که در حدیثی از امام باقر علیه السلام نوشته شده، بعد از نزول آیه ذیالقربی پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله، حضرت زهرا سلامالله علیها را صدا کرده و سند فدک را به نام ایشان نوشتند. پی از غصب فدک آن بانوی گرامی سند را به خلیفه اول نشان داده و فرمودند: این نامه و سندی است که رسول خدای صلیالله علیه و آله برای من و فرزندم جهت مالکیت فدک نوشته است.»
ماجرای یدن سند فدک
چه اتفاقی برای سند فدک افتاد؟ به هر حال شاید در دوران بعدی ائمه اطهار علیهم السلام میتوانستند با ارائه آن سند و دستنوشته رسول خدا صلیالله علیه و آله، فدک را مطالبه کنند و حق خود را پس بگیرند.
آن افرادی که حق ولایت و خلافت حضرت امیرالمؤمنین اما علی علیه السلام را غصب کرده بودند و آن را به ظلم و زور از آن حضرت گرفته بودند، همان کسانی بودند که سند فدک را در کوچههای مدینه از حضرت زهرا سلامالله علیها یدند و آن را از بین بردند تا مدرک و سندی در دست آن حضرت نباشد. در بعضی از روایتها نوشته شده که ان سند فدک، آن را آتش زده و سوزاندند تا ایشان نتوانند حق خود را طلب کنند.
البته این که افراد منافق اسناد و مدارک را مییدند از بین میبردند یا آتش میزدند، روشی است که در تاریخ بارها اتفاق افتاده است. درواقع این روش و منش منافقین بوده تا حق را کتمان کنند و به منافع ظاهری و دنیایی برسند. چون اگر این کار را نمیکردند به پیروزی و موفقیت ظاهری نمیرسیدند. با همین روشها بود که فدک را غصب کردند.
حتی غصب خلافت امام علی علیه السلام هم همین طور اتفاق افتاد. چون نگذاشتند نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله در آخرین لحظات عمر بابرکت خودشان که احساس میکردند ولایت در خطر میافتد، این مطلب را بنویسند و مکتوب کنند. همین کار باعث شد تا ماجرای غدیر در خطر تحریف و توجیه قرار بگیرد و بتوانند حق مسلم حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام را غصب کنند.
انعکاس نیتی حضرت زهرا سلامالله علیها در وصیتنامه ایشان
وصیت حضرت زهرا سلامالله علیها مبنی بر عدم حضور غاصبان حق و ظالمان در مراسم تشییع و نماز خواندن بر آن حضرت به همین علت بوده است؟
بله. حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها به اندازهای از اقدامهای ظالمانه و غاصبانه حکومت وقت عصبانی و دلگیر بودند که وصیت کردند شبانه و به طور مخفیانه دفن شوند، کسی از آن افراد در مراسم تشییع ایشان حضور نداشته باشد و حتی زمان و مکان دفن مخفی بماند.
آن طور که در وصیتنامه خود نوشتند: امتی که عهد و پیمان خدا و پیامبرش را در ولایت و رهبری شکستند و نادیده گرفتند، حق ندارند بر پیکر من نماز بگذارند. آنها که نسبت به حق ما ظلم روا داشتند و هدیه من را غاصبانه تصرف کردند و سند مالکیت فدک را از دست من ربودند و به آتش کشیدند. آنها که شاهدان و گواهان من را تکذیب کردند. قسم به خدا که شاهدان من حضرت جبرئیل و میکائیل و امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امایمن بودند
جماعتی که به وی پیرایه "تروریست" بسته اند، خویش را به تجاهل زده اند، چه اینکه ملی شدن نفت در سایه اعدام های آنان تحقق یافت و اساسا هفت دهه است که اقتصاد کشور در سایه شلیک های ایشان زندگی نفس می کشد!
به گزارش مشرق، محمدرضا کائینی فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت: این قلم در نوجوانی و آغاز اُنس با کتب و نشریاتی که یادمانی از او داشت، افسونِ رافت و صلابتش شد و در تمامی این سه دهه اخیر، هیچگاه جستن و یافتن در باره اش را فرو ننهاد.می توانم بگویم که هیچ چیز دندان گیری از موافق و مخالف درباره وی نشر نیافته که ندیده باشم.با این همه، کماکان در کمند مهر اویم و به عنوان یکی از مصلحان و بیدارگران سترگ معاصر می ستایمش.این اما به معنای مطلق کردن کارنامه سید مجتبی نواب صفوی نیست.
طلبه جوانی که مبارزه را در بیست و یک سالگی آغازیده و در سی و دو سالگی به تیرک اعدام بسته شده، بی شک خطایایی نیز دارد که در جای خود گفتنی است، اما از آن روی که ت پیشه گان را به محک صدق و اخلاص می سنجند، کمتر جریانی در نهضت ملی را همپای او و یارانش می بینم.
جماعتی که به وی پیرایه "تروریست" بسته اند، خویش را به تجاهل زده اند، چه اینکه ملی شدن نفت در سایه اعدام های آنان تحقق یافت و اساسا هفت دهه است که اقتصاد کشور در سایه شلیک های ایشان زندگی نفس می کشد! اگر از میان برداشتن هژیر نبود، چگونه پای ملیون پس از تقلب گسترده و برنامه ریزی شده دربار، به مجلس باز می شد و ایضا اگر حذف رزم آرا نبود، چگونه نفت ملی و دکتر مصدق نخست وزیر می شد؟ معادله آسانی است که بدخواهان کوشیده اند تا آن را سخت کنند!
طرفِ حساب آنها در جلسه منزل محمود آقایی، یعنی ابواب جمعی ملیون که آمده بودند تا بر سر مرگِ رزم آرا توافق کنند، نمی خواستند زیر بار اجرای احکام اسلام بروند.هم از این روی پس از جلوس بر صندلی قدرت، به بهانه ای واهی ترجیح دادند تا رهبر فدائیان اسلام را به زندان افکنند و به سیاه کردن وی شوند! دیگر جماعتی که به کار تخریب اویند، عمله و اکره سلطنت اند که ترجیح میدهم قلم به صفاتشان نیالایم! در این میان، خرده گروههایی هم بدین عرصه پا نهاده اند که به دلیل عیار اندک، قابل ذکر نیستند.
داستان طولانی است، فقط توصیه می کنم که شناخت او را از دست ندهید، دنیای جذابی دارد و ممکن است مدت ها مشغولتان کند!
پ ن اول: تصویر ذیل آمده را، علی خادم عکاس دربار، در فرمانداری نظامی تهران و لحظاتی پس از دستگیری شهید نواب صفوی، از او و تیمور بختیار برداشت.این لبخند در آغاز راه مرگ، در تاریخ ماندگار گشت!
پیشگیری از آبریزش بینی با سیب
سیب از آن دسته میوه هایی است که به تنهایی می تواند یک آنتی هسیتامین کامل باشد. در فصل زمستان افراد دچار سرماخوردگی و آبریزش بینی می شوند که می توانند به کمک سیب این نوع عارضه را رفع کنند. افرادی هستند که به دلایل مختلفی نمی توانند از قرص و دارو استفاده کنند، به همین دلیل با مصرف این میوه شگفت انگیز می توانند آبریزش بینی خود را کنترل و رفع کنند. مواد مغذی داخل سیب می تواند در پوست افراد هم تأثیر بگذارد، زیرا سیبها غنی از فلانوئیدها و پلی فنولها هستند و میزان آنتی اکسیدانهای آنها بیشتر از چای سبز است.
علاوه بر سیب، سرکه این میوه هم می تواند از آبریزش بینی جلوگیری کرده و مانند یک آنتی هیستامین به سلامت پوست و مو کمک می کند. افرادی که به آبریزش بینی مبتلا می شوند می توانند روزانه سه بار، یک قاشق غذاخوری سرکه سیب با یک لیوان آب و یک قاشق غذاخوری عسل بنوشند.
یک آزمایش ساده به شما کمک میکند تا در مدت ۳۰ ثانیه از سلامت قلب خود مطلع شوید.
سلامت قلببه گزارش خبرنگار حوزه کلینیک گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان، نگه داشتن قلب در نظم کاری مناسب برای حفظ یک زندگی سالم بسیار مهم است اما دانستن اینکه درون این عضو حیاتی چه میگذرد کمی دشوار است.
یک آزمایش آسان می تواند به شما کمک کند تا از سلامت قلب و گردش خون خود مطمئن شوید. برای این کار تمام آنچه شما نیاز دارید یک کاسه بزرگ یا یک حوضچه آب سرد و تعدادی مکعب یخ است.
برای این منظور یک راه آسان وجود دارد که میتواند به شما کمک کند تا ظرف 30 ثانیه از سلامت قلب خود را بررسی کنید؛ در گام اول، شما باید یک کاسه یا حوضچه پیدا کنید که به اندازه کافی بزرگ باشد تا هر دو دست خود را به طور کامل داخل آن فروبرید. کاسه یا حوضچه را با آب بسیار سرد پر کنید، برای نتیجه دقیقتر، چند مکعب یخ کوچک به آن اضافه کنید.
هر دو دست خود را به مدت ۳۰ ثانیه کاملاً در زیر آب قرار دهید، وسوسه نشوید که مدت زمان بیشتری این کار را انجام دهید. فروبردن دست شما در آب به شما کمک میکند بدانید که بدن شما هنگام مواجهه با سرمای اجباری چه واکنشی نشان میدهد.
در این شرایط دو احتمال وجود دارد که نشان میدهد عملکرد قلب و یا روده شما خوب است یا خیر؛
اگر نوک انگشتان دست شما قرمز شد، خوشحال باشید چرا که این بدان معناست که بدن به احتمال زیاد مشکل اکسیژن رسانی به خون ندارد و نشان میدهد که قلب و گردش خون شما هر دو سالم هستند؛ اما اگر نوک انگشتان شما کمرنگ به نظر برسد یا رنگ مایل به آبی داشته باشد، احتمالا بدن شما مشکل گردش خون داشته و گلبولهای قرمز، میزان اکسیژن کمتری دریافت میکنند.
برای افزایش گردش خون می توانید انگشتان خود را گرم کرده یا آنها را ماساژ دهید تا به حالت عادی برگردند. بعد از انجام این کار اگر هنوز مشکل دارید، توصیه میشود حتما به پزشک مراجعه کنید.
اگر در معرض سرماخوردگی قرار دارید، بدن شما با تغییر رنگ و کبودی و همچنین علائمی از قبیل تنگی نفس، سردرد، درد قفسه سینه، تعرق، بی حسی یا سرگیجه واکنش نشان خواهد داد؛ بنابراین توصیه می شود که این علائم مورد توجه فوری قرار بگیرد.
رهبر انقلاب: مبادا بروید برای جهیزیه پول قرض کنید
رهبرانقلاب نمایه خطابه امضا عفو دستور خطاب ای رهبری عزاداری ولادت
صفحه مجازی ریحانه بخشی از بیانات رهبر انقلاب را درباره هزینههای هنگفت و اضافی جهیزیه جوانان در قالب تصویرنوشته منتشر کرد.
صفحه اینستاگرام ریحانه، منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله ای که به نشر دیدگاه رهبرمعظم انقلاب در حوزه زن، خانواده و سبک زندگی میپردازد، در آخرین پست اینستاگرام خود مطلبی را درباره هزینههای اضافی جهیزیه جوانان منتشر کرد.
در متن این پست اینستاگرام آمده است:
رهبر انقلاب:"مبادا بروید پول قرض کنید، جهیزیه درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانوادهتان را به زحمت بیندازید.
مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیهاش کمتر از و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است. نه این سرشکستگی نیست."
درباره این سایت